یک نفر كه به كار زشتی عادت كرده و دستبردار نیست و مردم هم از آن آگاهند اگر یك زمانی در شرایط سخت اظهار ندامت می کند و یک شبه عابد می شود !ولی مردم حرف اورا باور نمیكنند و این مثل را میگویند: “توبه گرگ مرگ است ” این ضرب المثل داستان زندگی اینگونه افراد است که پیوسته توبه می کنند و توبه می شکنند تنها مرگ مددیار آنهاست.
می گویند گرگ پیری بود كه در دوران زندگیش حیوانات و جانوران و پرندگان زیادی را خورده بود و به دیگران هم زیان روحی فراوان رسانده بود. روزی تصمیم گرفت برای اینكه خداوند از اعمال گذشتهاش چشمپوشی كند و او را ببخشد به حج برود و توبه كند.
به قصد حج راه افتاد، در راه گرسنه شد، به اطرافش نگاه كرد الاغی را دید كه در مزرعه ای میچرید، پیش الاغ رفت و گفت: «میخواهم به حج برم و توبه كنم، اما حالا خیلی گرسنهام ازت میخوام كه در این ثواب با من شریك بشی!» الاغ گفت: «از دست من چه كاری برمیاد؟» گرگ گفت: «اگه خودت را قربانی این راه بكنی من هم میتونم از گوشت تو سیر بشم و از گرسنگی نجات پیدا كنم، هم دیگران از گوشت تو میخورند و سیر میشوند و این كار ثواب زیادی داره و خداوند هم گناهت را میبخشد».
الاغ برای نجات جان خودش به فكر حیله افتاد و رو به گرگ كرد و گفت: «عمو گرگ! من آمادهام كه در این كار خیر شركت كنم و خودم را قربانی كنم اما دردی دارم كه سالهای درازی است زجرم میده از تو میخوام دردم را چاره كنی، بعد مرا قربانی كنی» گرگ جواب داد: «دردت چیه؟ حتماً چارهاش میكنم، اگه هم نتونستم پیش عمو روباه میرم تا درد ترا علاج كنه»الاغ گفت: «چه بگم چند سال قبل پیش یك نعلبند نادان رفتم كه سمهایم را نعل بزنه اما نعلبند نادان نعل را اشتباهی روی گوشت پام زد و این درد از آن روز مرا زجر میده، ترا به خدا بیا نزدیك زخمهام را نگاه كن!»
گرگ گفت: «بذار نگاه كنم» الاغ پاش را بلند كرد در همین حال كه گرگ میخواست زخم پای الاغ را ببیند، الاغ از فرصت استفاده كرد و چنان لگد محكمی به سر گرگه زد كه مغزش بیرون ریخت. گرگ كه داشت میمرد به خودش میگفت: «آخر گرگ پدرسگ! پدرت نعلبند بود، مادرت نعلبند بود، ترا چه به نعلبندی؟!» الاغ هم از خوشحالی نمیدانست چكار كند، هی میرقصید و به گرگ میگفت: “توبه گرگ مرگه"!
★.¸¸.•*´’*•.¸★★¸.•¨ پسند و داغ یادت نره ‘*•.¸★★¸.•¨’*•.¸★
http://www.cloob.com/cdf/iran
گناه و معصیت، لذت عبادت و نماز را کاهش داده و بعضاً از بین می برد. لقمه ح رام، سخن ناروا، غیبت و بیهوده گویی، نیش و کنایه، تهمت، فحش، …. نگاه آلوده (به نامحرم و فیلم ها و تصاویر غیراخلاقی) شنیدن حرام، قلب و روح آدمی را مجروح و بیمار نموده و حال و انرژی عبادت و نماز را از آدمی دور می سازد
در مدرسه علمیه فاطمیه(س) سرابله مراسم «جشن مبعث» برگزار شد.
فاطمه حورا احمدیان مدیر مدرسه علمیه فاطمیه(س) سرابله از اهداف برگزاری این جشن گفت: از جمله اهداف برگزاری این جشن بزرگداشت بعثت پیامبر و گرامی¬داشت مقام معلم بود.
وی ادامه داد: مراسم جشن میلاد مبعث، در شب مبعث با حضور حجت الاسلام و المسلمین امرایی امام جمعه سرابله، حجت الاسلام و المسلمین فرح¬زاد، اساتید، معاونین، طلاب تمام وقت و پاره وقت و خانواده-های ایشان در این مدرسه برگزار گردید.
احمدیان از برنامه¬های این جشن خبر داد و تصریح داشت: علاوه بر اجرای برنامه¬های متنوع و مولدی¬خوانی از اساتید و طلاب ممتاز و فعاان فرهنگی، پژوهشی و خوابگاهی و نیز برگزیده المپیاد با اهدای لوح تقدیر و جوایز تجلیل و قدردانی شد.
وی در ادامه گفت: حجت الاسلام و المسلمین امرایی به عنوان سخنران به اهمیت این روز گرانقدر اشاره کرد و یکی از بزرگترین وظایف طلاب را ادامه دادن رسالت پیامبر و ائمه (علیهم السلام) دانست و آنان را به مطالعه تاریخ زندگی پیامبر به عنوان اولین قدم در امر تبلغ ترغیب نمود.
احمدیان با بیان اینکه بخشی از موضوع سخنرانی درباره مقام معلم بوده است، اظهار داشت: برخورد هفته معلم با روزه مبعث را باید به فال نیک گرفت واساتید مدرسه ما باید بدانند تعلیم و تعلم از آموزه¬های دین متعالی اسلام است که با نشان دادن مسیر درست به نسل آینده، بسترهای پرورش نسل آگاه و پیشرو را فراهم می¬کند.
فاطمه حورا احمدیان با اشاره به اینکه حوزه علمیه به عنوان یک نهاد مذهبی فعال، نقش زیادی در فرهنگ-سازی دینی در جامعه دارد گفت: یکی از اهداف دعوت همسران و خانواده طلاب به جشن مبعث، ترویج چنین جشن¬های مذهبی در شهرستان است.
موقعی که در ایرانشهر در محضر آیت الله خامنه ای تبعید بودم، روزی عده ای از علمای بزرگ قم برای ملاقات ایشان آمده بودند. وقت نماز همه برای اقامه نماز جماعت به امامت معظم له آماده شدند. همین طور که نماز جماعت برپابود، ناگهان بزغاله ای وارد اتاق شد و شروع کرد به این طرف و آن طرف پریدن و در آخر، سجاده یکی از نمازگزاران را برداشت و با خود برد. چند نفر از نمازگزاران به کلی آرامششان به هم خورد وخندیدند که یکی از آن ها من بودم و از خنده ما دیگران نیز به غیر از حضرت امام خامنه ای خندیدند. ولی آقا نمازشان را بدون هیچ گونه حرکت اضافی به پایان رساندند. بعد از نماز از آقا پرسیدم:
«شما چطور توانستید نمازتان را ادامه دهید؟»
آقا فرمودند:
« در مورد چی؟»
عرض کردم:
« به خاطر بزغاله ای که وارد اتاق شده بود.»
آقا فرمودند:
« ذره ای از این جریان متوجه نشدم!»
همه مسافریم!
????كوتاه ترین داستان فلسفی دنیا????
رنده جایزه داستان كوتاه نیویورك تایمز::
جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند . دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند.
اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد.
جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟
زاهد گفت: مال تو کجاست؟
جهانگرد گفت: من اینجا مسافرم.
زاهد گفت: من هم!!
گفت : من می خواهم این دفعه برای نمایندگی مجلس نامزد شوم.
گفتم: از کجا چنین انگیزه ای در تو ایجاد شده؟
گفت: مردم خیلی طرفدار و هواخواه من هستند.
گفتم: از کجا فهمیدی؟
گفت: مگر ندیدی وقتی از زیارت مکه می آمدم ، چقدر مردم به استقبالم آمده بودند؟
گفتم: پارسال را مي گويي؟
گفت : آره.
گفتم : بابا تو هم دلت خوش است . مگر نمي داني بچه ها با چه ترفندها و كلك هايي مردم را آورده بودند؟ عزيزم ! هر كس را مي خواهي بفريبي ، خود را فريب نده !
دربنى اسرائیل، خانواده اى چادرنشین در بیابان زندگى مى کردند
و زندگى آنها با دامدارى و با کمال سادگى و صحرانشینى مى گذشت
آنها علاوه بر تعدادى گوسفند، یک خروس، یک الاغ و یک سگ هم داشتند
خروس آنها را براى نماز بیدار مى کرد، و با الاغ، وسائل زندگى خود را
حمل مى کردند و به وسیله آن براى خود از راه دور آب مى آوردند،
و سگ نیز در آن بیابان، به خصوص در شب، نگهبان آنها بود
اتفاقا روباهى آمد و خروس آنها را خورد،آن خانواده، محزون و ناراحت شدند،
ولى یکی از آنها که شخص صالحى بود مى گفت: خیر است انشاء الله…
پس از چند روزى، سگ آنها نیز مرد، باز آنها ناراحت شدند،
ولى آن مرد صالح دوباره گفت:
خیر است، طولى نکشید که گرگى به الاغ آنها حمله کرد
و آن را درید و از بین برد، این بار هم فرد صالح گفت: خیر است
در همین ایام، روزى صبح از خواب بیدار شدند و دیدند
همه چادرنشین ها اطراف مورد دستبرد و غارت دشمن واقع شده
و همه اموال آنها به غارت رفته و خود نیز به اسارت دشمن
درآمده اند، و در آن بیابان تنها آنها سالم باقى مانده اند
مرد صالح گفت: رازى که ما باقى مانده ایم این بوده که چادرنشینهاى دیگر
داراى سگ و خروس و الاغ بوده اند، و به خاطر سر و صداى آنها شناخته شده اند
ولى ما چون سگ و خروس و الاغ نداشتیم، شناخته نشدیم، پس خیر ما
در هلاکت سگ و خروس و الاغ مان بوده است که سالم مانده ایم
این نتیجه کسى است که همه چیزش را به خدا واگذار مى کند
ایمان قوی داشته باشید و بدانید هر چه رخ میدهد خواست خداوند است
تا حالا شده آرزویی به دلت بیفته
خیلی غیر ممکن و نشدنی به نظر بیاد
کلا بی خیالش بشی؛
ولی یه روزی آرزو بیفته دنبال تو
همه میگن قانون جاذبست
اما من میگم لطف خداست
ینی خدا خودش این قانون را در عالم دایر کرده
اگه آرزویی را توی دلت انداخت
راه رسیدنش را هم برات فراهم می کنه
البته اگه خودمون مانع لطفش نشیم
از ته دل میگم پاک و منزه است پروردگارم
و عاری از هر عیب و نقصی؛
هیچ وقت کاری عبث و بیهوده نمی کنه
همه کارهاش روی قاعده و حسابه
و چه زیباست آنجا که می گوید
هر خیری که به شما برسد
از جانب خداست
و هر بدی به شما برسد
از جانب خود شماست
چندبن سال پیش مردی روزنامه ی صبح را بدست می گیرد و در کمالحیرت و ترس شروع به خواندن اگهی درگذشت خود می کند. روزنامه ها به اشتباه مرگ اورا گزارش کرده بودند. این مرد همچون همه ی انسان هایی که مایل به دانستن حرف مردم پس از مرگشان هستند ، شروع به خواندن مطلبی تحت عنوان “سلطان دینامیت ، مرد” می کند. او با مشاهده ی این مطلب که او را” سوداگر مرگ” نامیده اند ، یکّه می خورد و بر خود می لرزد.
او مخترع دینامیت بود و از راه فروش آن برای ساخت سلاح های مخرّب ، ثروت بیشماری بدست آورده بود.اما از خواندن آن مطلب شدیدا تحت تاثیر قرار گرفته بود. آیا او به راستی می خواست که تحت عنوان “سوداگر مرگ ” زبانزد مردم دنیا باشد؟؟؟؟
درست در همان لحظه بود که نیرویی عظیم تر از نیروی مخرب دینامیت ، سراپای وجودش را گرفت. از آن لحظه به بعد او همه ی ثروت و توان خود را وقف خدمنتگذاران صلح در جامعه ی انسانی نمود.
این مرد امروز نه بعنوان ” سوداگر مرگ ” بلکه بعنوان بنیانگذار جایزه ی صلح جهانی ” آلفرد نوبل ” مشهور است.
چند سال پیش در یک روز گرم تابستان پسر کوچکی با عجله لباس هایش را در آورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت.مادرش از پنجره نگاهش می کرد و از شادی کودکش لذت می برد.
مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی فرزندش شنا می کند.مادر وحشت زده به سمت دریاچه دوید و با فریاد پسرش را صدا زد. پسر سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود…… تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر اب بکشد. مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت. تمساح پسر را با قدرت می کشید ولی عشق مادر به کودکش آنقدر زیاد بود که نمی گذاشت پسر در کام تمساح رها شود.
کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود ، صدای فریاد مادر را شنید و به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را فراری داد.
پسر راسریع به بیمارستان رساندند……
دو ماه گذشت تا پسر بهبود پیدا کند. پاهایش با آرواره های تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روی بازو هایش جای زخم ناخن های مادرش مانده بود.
خبرنگاری که با کودک مصاحبه می کرد ، از او خواست تا جای زخم هایش را به او نشان بدهد. پسر شلوارش را کنار زد و زخم هایش را با ناراحتی نشان داد.
سپس با غرور بازو هایش را نشان داد و گفت: این زخم ها را دوست دارم. این ها خراش های عشق مادرم هستند.
گاهی مثل یک کودک قدر شناس ، خراش های عشق خداوند را به خودت نشان بده
خواهی دید چقدر دوست داشتنی هستند……
نشست سیاسی با موضوع روشنگری انتخابات در مدرسه علمیه فاطمیه(س) سرابله برگزار گردید
فاطمه حورا احمدیان مدیر مدرسه علمیه فاطمیه(س) گفت: این نشست که به مناسبت یازدهمین دوره انتخابات نمایندگان مجلس و با هدف انتخاب اصلح برگزار گردید، حجت الاسلام و المسلمین محمودی مسوول بسیج طلاب شهرستان، ایراد سخنرانی کرد و کلیه طلاب این مدرسه حضور داشتند.
وی ادامه داد و اذعان داشت: حجت الاسلام و المسلمین محمودی اهمیت و ضرورت شرکت در انتخابات را به عنوان یک تکلیف سیاسی و دینی مطرح کرد و مطالعه، بررسی و گذاشتن وقت کافی در این موارد را وظیفه تک تک افراد رای دهنده دانست؛ چرا که در تعیین سرنوشت شهرستان خود سهیم هستند.
احمدیان به مباحثی که در این نشست مورد بررسی وگفت¬وگو قرار گرفت، اشاره کرد و گفت: در این نشست راه¬های شناخت کاندیدای اصلح بیان شد که از مهم¬ترین آن¬ها توجه به شعارهای هر کاندیدا، عملکرد آن¬ها در گذشته و نیز احزاب، گروه¬ها و شخصیت¬های طرفدار آن¬ها می¬باشد
احمدیان به نکته¬ی دیگری که در نشست درباره آن بحث شد، پرداخت و اذعان داشت: جریان¬های سیاسی موجود در شهرستان نباید مانع از انتخاب فرد اصلح شود و طلاب به عنوان قشر آگاه جامعه نیز نباید اجازه دهند که افکار صاحبان این جریان¬ها بر افکار مردم حاکم شود و در راستای شناسایی کاندیدای اصلح باید یاری¬رسان قشر کم¬سواد باشند
وی گفت: دغدغه بیشتر طلاب درباره قومیت¬گرایی است. شدت آن در استان به گونه¬ایی است که با صراحت می¬توان گفت که این امر سهم زیادی در اتنخاب کاندیداها دارد و مانع تلاش مردم برای شناخت فرد اصلح است.
مدیر مدرسه علمیه فاطمیه(س) گفت: محمودی با توجه به معیارهایی رهبر معظم انقلاب برای شناخت کاندیدای بهتر، به بیان نقاط قوت و ضعف کاندیداهای شهرستان شیروان چرداول پرداخت.
به روایتی از پیامبر(ص) در مود حضرت شعیب(ع) آن حضرت از محبت خدا آنقدر گریه کرد تا نابینا شد و خداوند دوباره چشمانش را بینا کرد و مجددا گریه کرد تا نابینا شد و این کار تا چهار بار ادامه پیدا کرد بار چهارم خداوند وحی کرد تا کی می خواهی گریه کنی؟ اگر از ترس جهنم است از آتش تو را پناه دادم، اگر از شوق بهشت است، آن را در اختیار تو قرار دادم، چرا اینقدر گریه می کنی؟ حضرت شعیب پاسخ داد خدایا خود می دانی که گریه من نه از آتش جهنم و نه از شوق بهشت و نعمت های آن است بلکه محبت تو در دل من بسته شده و تا تو را نبینم آرام نمی گیرم خداوند وحی کرد حال که چنین است من هم ، هم سُخَنِ خود موسی را خادم تو می کنم… و بنا به گفته تاریخ حضرت موسی (ع) ده سال خدمتگزار حضرت شعیب بود…
وقتی دلت با خداست، بگذار هر کس میخواهد دلت را بشکند…
وقتی توکلت با خداست، بگذار هر چقدر میخواهند با تو بی انصافی کنند…
وقتی امیدت با خداست، بگذار هر چقدر میخواهند نا امیدت کنند…
وقتی یارت خداست، بگذار هر چقدر میخواهند نارفیق شوند…
همیشه با خدا بمان… چترِ پروردگار،بزرگترین چترِ دنیاست…
امير المؤمنين عليٌّ عليهالسلام :
العَفافُ زينَةُ الفَقرِ .
امام على عليهالسلام :
خويشتندارى (و مناعت طبع) زيور فقر است .
نهج البلاغة : الحكمة 68 منتخب ميزان الحكمة :
<< 1 ... 44 45 46 ...47 ...48 49 50 ...51 ...52 53 54 ... 66 >>