« با قلبی که لبریز از محبت حسین است نمی شود جنگید | مراسم شب شام غریبان در مدرسه علمیه فاطمیه(س) سرابله » |
سقف خانه خراب شده بود ، تعمیرکار گفت: خوب روی سقف را تمییز کنید و بشورید.
از آنجایی که در خانه به غیر پدر پیرم هیچ مردی نبود، من و خواهرم شب، هنگامی که برق تمام همسایه ها خاموش شد و همه به خواب رفتن ،شیلنگ آب را برداشتیم و رفتیم روی سقف خانه، در تاریک سقف را با آب و جارو شستیم .
صبح وقتی تعمیرکار سقف آمد، گفت: سقف را بیشتر از اینکه تمییز کنید گل آلود کردین.
با این حرفش یاد زندگی خودم افتادم که کور کورانه دارم زندگی میکنم بدون اینکه چراغ هدف را برای خودم روشن کنم و فک میکنم هر آنچه انجام می دهم درست و خدایی است اما از روزی میترسم که بگویند زندگیت گل آلود است.
فرم در حال بارگذاری ...