« راه حق محفوف در بلایا و دشواریهاست | از روزی میترسم که بگویند زندگیت گل آلود است. » |
میخواستم از شور و حال بچه های مدرسمون تو این چند روز محرم بنویسم
این چند روز بچه ها حال متفاوتی داشتند نه کسی گرفته بود نه خسته نه عصبانی و نه…
انگار حال همه خوب بود
مخصوصا سرآشپز که بعد از نماز صبح دیگ نذری رابار میذاشت و وسایل را آماده میکرد و تا نذری آماده نمی شد از کناردیگ تکان نمیخورد.
بچه های مسئول آشپزی هر کدام مشغول کار خود بودند. وقتینذریا را هم میزدندو با فرستادن صلوات و خوندن زیارت عاشورا معطر ش میکردن، کارشون واقعا دیدنی می شد .
طلاب مداح بعد از تعطیل شدن کلاس درس،آماده تمرین مداحی می شدند. بیشتر مواقع هم برای قرائت زیارت عاشورا و خواندن روضه به مراسمات بیرون از حوزه دعوت می شدند
سینه زنها هم تا دم غروب تمرین سینه زنی داشتند و سرگروه اینها خانم احمدیان مدیر مدرسه و خانم نیک سرشت استاد نحو بود.
اما مهد کودک حضرت رقیه(س). در مدرسه مهدکودکی ایجاد کرده بودند و هرشب قریب 100 تا 150 کودک توسط طلاب مسئول نگهداری می شدند تا مادران آنها ، با خیال آسوده به عزاداریشان بپردازند.
هر شب بعد از اتمام مراسم،تازه کار طلبه ها شروع میشد و تا پاسی از شب مشغول بودن.گروهی حسینه را تمیز میکردند گروهی حیاط مدرسه را می شستند و آشپزها هم وسایلشان را برای پخت نذری روز بعد آماده میکردند.
اگر می توانستم باید از کارشان واز حال خوبشان مستند می ساختم
امااینها را نگفتم که بگوییم مدرسه ما فلان کار را انجام داد این را به اشتراک میگذارم تا به هر امریکایی، هر اسرائیلی، هر داعشی اعلام کنم که با قلبی که لبریز از محبت حسین است نمی شود جنگید .
فرم در حال بارگذاری ...