سامانه وبلاگ مدارس
  • خانه
  • تماس
  • ورود
  • آمار

  • امروز: 242
  • دیروز: 134
  • 7 روز قبل: 1170
  • 1 ماه قبل: 3045
  • کل بازدیدها: 158641
 
« آن که سکوت کرد نجات یافتاحترام به والدین »

 خاطره برادر شهید:

شب جمعه بود؛ سیزده ساله بودم؛ درس‌هایم را مرور کردم؛ دیر وقت بود که علی به خانه آمد وضو گرفت و بدون خوردن شام به اتاقش رفت؛ با ناراحتی به پدر و مادرم گفتم «شما همیشه به من می‌گویید نماز سر وقت بخوانم، اگر جرأت دارید به علی بگویید، چرا حالا ساعت 11 شب نماز می‌خواند؟» پدر و مادرم با لبخندی همیشگی اعتراضم را جواب دادند و گفتند «تو هنوز نمی‌دونی، این وضوی نماز واجب نیست».

من هیچگاه شکوه نمازهای نیمه شب او را درک نکردم.

 


موضوعات: دلکوبه
   شنبه 3 مهر 1395


فرم در حال بارگذاری ...

اوقات شرعی
پخش زنده اماکن متبرکه
دانشنامه سوره های قران
سوره قرآن
تدبر در قرآن
دانشنامه مهدویت
دانشنامه عاشورا
احادیث موضوعی
وصیتنامه شهدا
 
مداحی های محرم