سامانه وبلاگ مدارس
  • خانه
  • تماس
  • ورود
  • آمار

  • امروز: 143
  • دیروز: 442
  • 7 روز قبل: 1580
  • 1 ماه قبل: 3050
  • کل بازدیدها: 131911
 
« آن که سکوت کرد نجات یافتاحترام به والدین »

 خاطره برادر شهید:

شب جمعه بود؛ سیزده ساله بودم؛ درس‌هایم را مرور کردم؛ دیر وقت بود که علی به خانه آمد وضو گرفت و بدون خوردن شام به اتاقش رفت؛ با ناراحتی به پدر و مادرم گفتم «شما همیشه به من می‌گویید نماز سر وقت بخوانم، اگر جرأت دارید به علی بگویید، چرا حالا ساعت 11 شب نماز می‌خواند؟» پدر و مادرم با لبخندی همیشگی اعتراضم را جواب دادند و گفتند «تو هنوز نمی‌دونی، این وضوی نماز واجب نیست».

من هیچگاه شکوه نمازهای نیمه شب او را درک نکردم.

 


موضوعات: دلکوبه
   شنبه 3 مهر 1395


فرم در حال بارگذاری ...

اوقات شرعی
پخش زنده اماکن متبرکه
دانشنامه سوره های قران
سوره قرآن
تدبر در قرآن
دانشنامه مهدویت
دانشنامه عاشورا
احادیث موضوعی
وصیتنامه شهدا