« فرازهایی از نهج البلاغه | زیتون در قرآن » |
نجوای نینوا
کربلا ای آغوش خون خدا ،کربلا ای وادی تک آیه ها،کربلا ای فصل زینب کبری(س) ای معنی مشک و سقا، ای قلب ارض و السماء
تو تکه ای از عرش اعلی بر زمین، تو حافظ روح و جان امین!
تور ا چه شده است؟از چه خاموشی …. باز گو …. باز گو از آنچه در خود نهان داری بازگو آخرین ماجرایت را
آ ری آری ذبح عظیم را گویم ، چگونه بود سردار علی به هنگامه نبرد ؟ چگونه بود فرزند زهرا(س)؟ چگونه بود زینب کبری (س) هنگام بوسه عشق بررگها؟ چگونه بود سقای سبو؟ آری عباس آن یل دلدار علی (ع) …آیا او نیز عطش داشت؟
از کودکان چه میدانی؟ از عطش، از آتش، از فرار، از خار، از آه….!
آه، میدانم محزونی … می دانم ناگفته ها داری …
سکوت پیشه کردی ، سر در گریبان، غرق دنیای مالامال گریزان؟!
باز گو…
نکند تو نیز می دانی تاب شنیدن ندارم – نکند تو نیز می دانی نای نالیدن ندارم، نتوانم …
گاه کوله باری بردوش، توشه ای از اشک و آه، رهسپار کویت می شوم، اما نارسیده ، در اثنای راه، یادم آید تو را افلاکیان لایق است! نا رفته راه ، باز می گردم ، در کوچه پس کوچه های خیال…
فرم در حال بارگذاری ...