« بدون وقت بدون هزینه!!! | شرینی حکمت خدا » |
تند تند یه دوش گرفتم و زیباترین لباسم را پوشیدم
جلوی آینه ایستادم و خستگی چهره خود را با کرم زدن، پوشاندم
و خط لبی به شکل خنده روی لبانم کشیدم و خودما خوش بو کردم
و روسری سرم کردم که به چهره ی گرفته ام نشاط دهد
وقتی گره روسریم را می بستم، گفتم: قربة الی الله
اندوهی که بغض شده بود و در گلویم جا گرفته بود، با سر کشیدن یک لیوان آب، پایین بردم
تمام این کارها را کردم که اندوهم را پشت رفتار مصنوعی خود قایم کنم تا خانواده ام از گرفتکی من، گرفته و اندوهگین نشوند.
و من هر روز سرگرم پنهان کردن خود، در زیر خروارها شادی مصنوعیم که شادی خانواده ام از غم من بهم نخورد
فرم در حال بارگذاری ...