سامانه وبلاگ مدارس
  • خانه
  • تماس
  • ورود
  • آمار

  • امروز: 121
  • دیروز: 98
  • 7 روز قبل: 1387
  • 1 ماه قبل: 3200
  • کل بازدیدها: 132566
 
« و هر كس گناهى مرتكب شود، پس در حقيقت به زيان خود مرتكب شده و خداوند دانا و حكيم است.هر گاه کسی ر ا دوست داشتی »

 

درد دل در چاه گفتن

 

از نظر سلامت روان، و بهداشت روانى، و روانشناسى بالينى، اگر درد دل‏ها، عقده ها، مظلوميّت‏ها در انسان انباشته گردد، و در جائى گفته نشود، يا ياران رازدارى نباشند كه عقده زدائى شود، تراكم عقده ها خطر آفرين است، بايد عمل بيرون زدائى، و سبك شدن از عقده ها صورت گيرد،كه با درد دل كردن براى دوستان همراز، يا خانواده، تا حدودى اصلِ عقده زدائى تحقّق مى‏يابد. وگرنه انواع اختلالات روانى، اضطرابات روحى، سكته‏هاى قلبى، در انتظار انسان است.در آن روزگاران تنهائى، حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) بود و دنيا دنيا مظلوميّت‏ها،محروميّت‏ها،ناديده گرفتن حق،زورگوئى‏ها،تهمت‏ها،حسادت‏ها و كينه توزى‏هاى شرم آور،چه مى‏توانست بكند؟ چه كسى را داشت كه راز دل بگشايد؟ درد دل كند؟ عقده زدائى نمايد و خود را سبك كند؟از اين رو در اوقات خاصّى به بيابان مى‏رفت، و در ظلمت شب سر درچاهى فرو برده، اسرار نهان رامى‏گفت، و دَرِ رازها را مى‏گشود و درد دل‏ها مى‏كرد.

ابن ميثم از پدرش ميثم تمّار نقل مى‏كند كه: شبى از شب‏ها، امام على(عليه السلام) مرا همراه خود پذيرفت تا به مسجد جعفى رفتيم، چهار ركعت نماز خوانديم، امام را ديدم كه سر به سجده گذاشت و صد بار العفو، العفو فرمود، سپس بيرون آمده در تاريكى شب بطرف صحرا رفتيم، در صحرا در نقطه‏اى حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) خطّى كشيد و فرمود:از اين خط جلوتر نيا.و خود در ظلمت شب ناپديد شد، مدّتى گذشت و من بر جانِ آن حضرت با وجود آن همه دشمن ترسيدم و نتوانستم صبر كنم، اندكى بعد به جستجوى امام على(عليه السلام) پرداختم، حضرت را ديدم سر در چاهى فرو برده و زمزمه‏اى دارد وقتى نزديك شدم فرمود: كيستى؟ گفتم: ميثم هستم.

فرمود :مگر تو را امر نكردم كه جلوتر نيائى؟گفتم: چرا، امّا برجان شما و فراوانى دشمن ترسيدم.حضرت فرمود: آيا از سخنان من در چاه چيزى شنيدى؟. گفتم: نه. سپس اين شعر را زير لب زمزه كرد:

وَفِى الصَّدْرِ لَباناتٍ إِذا ضاقَ لَها صَدْرِى نَكَتُّ الْأرْضَ بِالْكَفِّ وَاُبْدِيتُ لَهَا سِرّى

فَمَهْمَا تُنْبِتُ الأَْرْضَ فَذاكَ النَّبْتُ مِنْ بَذْرى

(در سينه درد دل‏ها ونيازهائى است كه وقتى تنگى مى‏كند زمين را باكف دست مى‏شكافم و اسرارم را در آن مى‏گذارم، پس هرگاه زمين چيزى روياند از آن بذرى است كه من كاشته‏ام.)1

 

1-علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 4، ص 199 به نقل از الگوهاى رفتارى، جلد 14 امام على (ع) و بهداشت و درمان، محمد دشتی.


موضوعات: نغز
   دوشنبه 9 اردیبهشت 1392


فرم در حال بارگذاری ...

اوقات شرعی
پخش زنده اماکن متبرکه
دانشنامه سوره های قران
سوره قرآن
تدبر در قرآن
دانشنامه مهدویت
دانشنامه عاشورا
احادیث موضوعی
وصیتنامه شهدا