سامانه وبلاگ مدارس
  • خانه
  • تماس
  • ورود
  • آمار

  • امروز: 3
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 344
  • 1 ماه قبل: 1806
  • کل بازدیدها: 128962
 
« سخت کوشی امام هادی (ع)یک شبانه روز خدمت (به پدر و مادر), بهتر از یک سال جهاد »

مردي براي اصلاح به آرايشگاه رفت در بين كار گفتگوي جالبي بين آنها در مورد خدا صورت گرفت.
آرايشگر گفت:من باور نميكنم خدا وجود داشته با شد
مشتري پرسيد چرا؟ آرايشگر گفت : كافيست به خيابان بروی و ببيني مگر ميشود با وجود خداي مهربان اينهمه مريضي و درد و رنج وجود داشته باشد؟
مشتري چيزي نگفت و از مغازه بيرون رفت به محض اينكه از آرايشگاه بيرون آمد، مردي را در خيابان ديد با موهاي ژوليده و كثيف با سرعت به آرايشگاه برگشت و به ارايشگر گفت:
“مي داني به نظر من آرايشگر ها هم وجود ندارند”
مرد با تعجب گفت :چرا اين حرف را ميزني؟ من اينجاهستم و همين الان موهاي تو را مرتب كردم.
مشتري با اعتراض گفت: پس چرا كساني مثل آن مرد بيرون از آريشگاه وجود دارند.
آرایشگر گفت: “آرايشگر ها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه نميكنند “
مشتري گفت دقيقا همين است:
خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نميكنند! براي همين است كه اينهمه درد و رنج در دنيا وجود دارد


موضوعات: دلکوبه
   چهارشنبه 24 شهریور 1395
نظر از: رحیمی [عضو] 

چه استدلال جالبی.
ایشون طلبه نبوده اند؟؟؟

1395/06/24 @ 12:01


فرم در حال بارگذاری ...

اوقات شرعی
پخش زنده اماکن متبرکه
دانشنامه سوره های قران
سوره قرآن
تدبر در قرآن
دانشنامه مهدویت
دانشنامه عاشورا
احادیث موضوعی
وصیتنامه شهدا