« نشانه افراد موفق | خیر دنیا و آخرت » |
مادرم روی سکو و خیره به جاده در حالی که ذکر به لب داشت و تسبیح را با انگشتش به آرامی میچرخاند، صدام زد و گفت: دخترم رفتی بیرون از مغازه ی عموت پول خرد برام بیار.
به مادرم گفت: چشم
ازش پرسیدم حالا برای چی میخوای
گفت: جاده خیلی شلوغ است میخواهم برای زائرای آقا صبحا صدقه بدهم؛ براشون صلوات هم نذر کردم ، من شرمنده حسین(ع) و زائراش هستم این زائرا از روستای ما میگذرند دلمان را هوایی کردند
مادرم راست میگفت دلمان را هوایی کردند
منم یه گوشه از سکو نشستم، دستم را زیر چانه گذاشتم به جاده پر از خودرو نگاه میکردم، نگاهم به جاده اما حواسم پی افکارم بود پی افکاری که درونم را آشفته کرده بود، چرا نباید من غاطی آدم خوبا باشم به جای نشستن اینجا، الان کربلا بودم با این زائرا . اگر آدم بدی هم هستم خوب باید الان کربلا بودم که امام حسین(ع) آدمم میکرد؛ چون خیلیا را آدم کرده، عاشق کرده، راه داده……
پس من بهر دیدن جهان آمده ام، اگر بهر دیدن جهان آمده ام، پس این دل چیه، که آرام و قرار از من گرفته است، این چشم چیه که بارونیه و دست زیر چانم را کاملا شسته است.
انشاالله اربعین همین امسال کربلا
فرم در حال بارگذاری ...