- برعكس عمل كن! دَه روز، بجاى اينكه احساسِ يك آدم ضعيف و غمگين را داشته باشى
احساسِ يك انسانِ با اقتدار و قوى را داشته باش و از تهِ دل اقتدار و شادى را حس كن.
+ يعنى به خودم دروغ بگويم؟!
- چه فكر كنى ضعيف هستى و چه قوى، در هر دو صورت دارى به خودت دروغ ميگويى، پس چه بهتر كه دروغِ باارزشى باشد.
+ اين كار چه سودى دارد؟!
- جهانت را به سمتِ آنچه كه رفتار ميكنى سوق ميدهد.
در گروه تفسیر تکمیلی جامعة الزهرا برای قمیها پیام فرستادم
«امروز که رفتید پیش خانم سلام ما را هم برسونید از جانب ما هم به بانو تولدشا تبریک بگید»
میدونم امروز تمام خانم های ساکن قم برای تبریک میلاد میرن پیش خانوم؛ البته قبلش گل و شرینی هم میخرن ؛گلا رو سر ضریح میریزن و شرینا میدن زائرا
امروز حرم چه شوری داره، قشنگترین قسمتش اونجاست که برای خانوم سرود میخونن، اونم دست جمعی
ما هم اینجا براش سرود میخونیم:
حضرت معصومه
سلام ٌ علیک سلام ٌ علیک
دختر فاطمه
سلام ٌ علیک سلام ٌ علیک
عمه جان یک نظر سوی ما کن
علم و ایمان و تقوی عطا کن
عمه جان یک نظر سوی ما کن
قلب ما با خدا آشنا کن
دلم برای حرم خانوم تنگ شده، تنگ شده برای نگاه کردن به زائراش، برای درددل کردن با خانوم و….
یادش بخیر من و زهرا هروقت دلمون میگرفت، هر وقت جیبمون خالی می شد، هر وقت کسی التماس دعایی داشت، هروقت یاد آرزوهای کوچیک و بزرگمون میفتادیم، پا میشدیم میرفتیم تو حرم پیش خانم …
اون دو سالی که اونجا بودم کم اتفاق میفتاد دلم برای خونوادم تنگ بشه انگار خانوم همه کسم بود اما خیلی زود تموم شد خیلی زود
ﺍﺯ بزرگی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺁﺭﺍﻣﯽ؟
گفت:ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﻨﺞ ﺍﺻﻞ ﺑﻨﺎ ﮐﺮﺩﻡ:
1.ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﺭﺯﻕ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﺩ، ﭘﺲ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪﻡ!
۲. ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ، ﭘﺲ ﺣﯿﺎ ﮐﺮﺩﻡ!
٣.ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﻤﯽﺩﻫﺪ، ﭘﺲ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩﻡ
۴.ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﮐﺎﺭﻡ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻣﻬﯿﺎ ﺷﺪﻡ!
۵.ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻧﯿﮑﯽ ﻭ ﺑﺪﯼ ﮔﻢ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣن ﺑﺎﺯﻣﯽﮔﺮﺩﺩ،
ﭘﺲ ﺑﺮ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﻓﺰﻭﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺪﯼ ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ!
.
حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
امر عجیب کشف حجاب برای چه بود؟
چرا چادر زنهای مسلمان باید برداشته شود و چرا باید اتحاد لباس به وجود آید؟
نمیدانستیم که از سیصد سال قبل در همان عهدنامه آنها این امر بود که اینگونه کار برای استعباد و نوکری و استثمار [باید] انجام شود.
در محضر بهجت، ج١، ص۶٠
دوکلمه است:
شکر(سپاَسگزاری)
و شکر(شیرینی)
ولی کاملا بهم مرتبطند! همه میخواهند زندگیشان شیرین باشد نه تلخ!
اما نمیدانند که عامل تلخی زندگی خودشان هستند! این تلقی متعارف که همیشه گناه را بگردن دیگران میاندازیم ریشه همه این ناخشنودی هاست.
البته در این بحثی نیست که برخی از افراد اجتماع قطعا وظایف خودرا بدرستی انجام نمیدهند و مستحق کیفر و مجازاتند.
اما سخن در اینست که آیا وظیفه ناشناسی و تخلفات دیگری میتواند راه را بر خشنودی من بگیرد؟
و این سوال است که بنظرما پاسخش منفی است. رمز و کلید مساله همان شکر و سپاسگزاری است. ما یاد نگرفته ایم که خود را به عالم هستی بدهکاربدانیم و از آن طلبکار نباشیم!
که اگر موجودات شاکری میبودیم کار بر ماسخت نمیشد.
شرط هرگونه افزایشی شکر است. (لان شکرتم لازیدنکم ولین کفرتم ان عذابی لشدید) خداوند هم دوراه را بیشتر تعریف نکرده! یا شاکری و بهره مند از الطاف الهی یا کفوری و مستحق عذاب! و انتخاب با خودماست!
شیرین چوشکر تو باش شاکر
شاکر هردم شکر ستاند!!
حضرت آیتالله خامنهای:
اگر گناه نکنید، حتیالمقدور کارهای ثواب را به بهترین وجهش انجام دهید و در بین گناهان، از آن گناهانی که به خودخواهیهای انسان ارتباط پیدا میکند، بیشتر اجتناب کنید، از حرفهای نامناسب، اجتناب کنید… این عملها، ایمان را افزایش میدهد.
ایمان، اگر با عمل همراه شد، مرتب خود آن ایمان روزبهروز زیادتر خواهد شد. ۱۳۷۸/۰۵/۰۴
- روزی که منتظرید مردم براتون دست بزنند بالاخره وسط این دست ها له می شوید!
- روزی که ملاک های شما برای درست و غلط ” قضاوت و نظر مردم ” است از نظر علمی گفته میشود یک بادکنک سوراخ هستید!
- مگر ما آمده ایم در این دنیا تا مردم را راضی نگه داریم ، این چه نگاهیست به دنیا…!
- روزی که شما آمدید « نگران قضاوت و نظر مردم بودید » شما از پا در میاید و به هیچ جا هم نمی رسید!
دکتر فرهنگ هلاکویی
تا به حال به این فکر کردید که چرا رفتار دیگران نسبت به شما همیشه یکسان نیست. مثلا رفتار همسایهتان یک روز با شما خوب است و روز دیگر بد است
چرا یک روز رئیستان لبخند به لب دارد و روزی دیگر شما را به کم کاری متهم میکند. یک روز چهرهتان زیباست و روزی دیگر متفاوت است!
شاید بیشتر اوقات مشکل از حال درونی شماست. زمانی که شما در حالت درونی خوبی نیستید یعنی احساس خوبی ندارید این احساس بد شما و این ناهماهنگی شما با جهان هستی به صورتی به شما برگردانده میشود و نتیجهاش میشود اخم پستچی به شما، بدرفتاری همسایهتان نسبت به شما و برخورد بد رئیستان.
زمانی که حستان خوب نیست روی بد و حس ناخوشایند مردم اطرافتان را به خود جذب میکنید.
و اما زمانی که حستان خوب است و ارتعاشات مثبت میفرستید احساسات خوب دیگران را به خود جذب میکنید در واقع شما تعیین میکنید که دیگران با شما چه برخوردی داشته باشند.
وحالا میتوانید دلیل رفتارهای متغیر دیگران را بفهمید.
همه چیز از خودتان شروع میشود.
سکوت کن…
بگذار انسانها تا تا انتهای قضاوت
اشتباهشان نسبت به آنچه هستی برود…!!
بگذار نیتهای تو را اشتباه بگیرند…
خیره نگاهشان کن…
مگر چقدر مهم است درست شناخته شدن در اذهان دیگران ،
وقتی آن ها از درونت بی خبرند…!
چه فرقی میکند تو را فرشته خطاب کنند یا شیطان ؛
اگر این دنیا غریب است
تو آشنا بمون…
تو پای خوبی هایت بمان…
خداوند در شب معراج به پیامبر (ص)فرمود: ای احمد! در شگفتم از سه کس
بنده ای که در حال نماز است و می داند بسوی چه کسی دست را بالا برده و مقابل چه کسی ایستاده ، در عین حال چرت می زند(بی حال است)
در شگفتم از کسی که خوراک امروز خود را دارد ولی برای فردایش به فکر فرو رفته و سعی و تلاش می کند
و تعجب می کنم از بنده ای که نمی داند آیا من از او راضی هستم یا بر او غضبناکم ، ولی او خندان است
[إرشاد القلوب إلى الصواب ج۱صفحه ۲۰۰ ]
هیچ چیز به اندازه ذهن تغییر یافته قدرتمند نیست.
شما میتوانيد ظاهر خود را تغيير دهيد ،
محل اقامتتان را تغيير دهيد ،
همسرتان را تغيير دهيد ،
اما اگر ذهن خود را تغيير ندهيد ،
همان تجربه مشابه دائما و بارها و بارها اتفاق خواهد افتاد، زيرا همه چيز به صورت ظاهری تغيير كرده است اما هيچ تغيير درونی صورت نگرفته است.
تمام مسائل تو را ذهنيت كنونیات خلق کرده
و اگر بخواهی مسائلت حل بشوند ،
اين ذهنی که مسئله ساخته قادر به حلش نخواهد بود.
بنابراين ابتدا بايدذهنيت خود را تغییر بدهی…
ظهر یکی از روز های گرم ماه رمضان منصور حلاج از کنار خرابه ای که جذامی ها در آن بودند می گذشت
جذامی ها در حال خوردن غذا بودند. غذا که چه ! ته دیگ ها و پس مانده های مردم بود.
یکی از آنها به منصور گفت: بفرما ناهار
منصور گفت: مزاحم نیستم؟ گفتند نه و منصور با آنها مشغول غذا خوردن شد چند لقمه ای خورد.
جذامیان گفتند: دیگران بر سفره ی ما نمی نشینند و از ما می ترسند.
حلاج گفت: آنها روزه اند و سپس بلند شد تشکر کرد و رفت.
در راه دست به آسمان برد و گفت خدایا روزه ام را قبول کن !
یکی از دوستانش او را دید و گفت ولی من دیدم تو با جذامی ها داشتنی غذا می خوردی؟!!!
حلاج گفت: ما مهمان خدا بودیم ، روزه شکستیم ولی دل نشکستیم.
هزار بار پیاده طوافِ کعبه کنی
قبول حق نشود گر دلی بیازاری
وقتی برای کسی از ته قلب آرزوی موفقیت شادی و سلامتی میکنید، امواج نامرئی تفکرات و انرژی شما تشخیص نمیدهد که این آرزو متوجه دیگریست.
این موج نیک خواهی ابتدا خود شما را سرشار از ماهیت خویش میکند.
در حالت دعا تمامی قوای معنوی، سلولهای مغز و حتی سیستم عصبی، زیر بارش این ذرات بهشتی قرار میگیرند که خود شما آن را تولید کردید.
اگر از کسی بیزار و متنفر باشید نیز ذرات و امواج کسالت و تنفر، نخست بر خود شما میبارد و سپس در ضمیرتان رسوب میکند.
با توجه به این واقعیت، ضمیر ناخودآگاه کسی که دعا و نفرین میکند،
نمیتواند تشخیص دهد که این محصولات شفا بخش و یا مسموم کننده متعلق به فرد دیگریست و باید به سوی او صادر شود
بلکه در این شرایط، ضمیر ناخودآگاه، آن محصولات را ابتدا خودش جذب میکند.
همیشه به یاد داشته باشید آبی که در رودخانه جاریست، نخست بستر خود را تر و سرشار از ذات خویش میکند
و در نهایت به دریا میرسد،
به همین صورت کسی که در معرض تابش امواج شما قرار گرفته نیز آخرین ایستگاه دریافت کننده آن است.
حکایاتی شگفت از زیارت عاشورا
مرحوم شهید دستغیب(ره) در کتاب “داستانهای شگفت” حکایتی درباره اهمیت زیارت عاشوراآورده اند که خلاصه آن چنین است:
یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب حضرت عزراییل را می بیند. پس از سلام می پرسد: از کجا می آیی؟ ملک الموت می فرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم. شیخ می پرسد: روح او در چه حالی است؟ عرزاییل می فرماید: در بهترین حالات و بهترین باغهای عالم برزخ. خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است.
آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است؟
فرمود: نه! گفتم: آیا برای نماز جماعت و بیان احکام! فرمود: نه! گفتم پس برای چه؟ فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا.
نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی توانست بخواند، نایب می گرفت.
“داستان های شگفت، حکایت ۱۱۰”
مرحوم آیت الله علامه سید علی آقا قاضی:
اما نماز شب؛ پس هیچ چاره و گریزی برای مؤمنین از آن نیست،
و تعجب از کسی است که میخواهد به کمال دست یابد،
در حالی که برای نماز شب قیام نمیکند و ما نشنیدیم که احدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر به وسیلهی نماز شب!
<< 1 ... 7 8 9 ...10 ...11 12 13 ...14 ...15 16 17 ... 66 >>