ابن شهر آشوب به نقل از کتاب شیرازی مینویسد:
«حسن بن علی و یزید ابن معاویه در مجلسی نشسته بودند و خرما میخورند.
یزید گفت: حسن! حسن از آن روز که به وجود آمده ام، تو را دشمن میدارم.
امام حسن ع فرمودند: «بدان ای یزید شیطان در آمیزش پدر تو شریک بود و دو نطفه بهم آمیختند، و در وجود تو دشمنی مرا نهادند؛ زیرا خداوند متعال به شیطان میفرماید:« در مالها و فرزندانشان شرکت جو» و نیز شیطان در آمیزش حرب شرکت کرد و صخر از آن زاده شد .از این رو، او جدم رسول خدا را دشمن میداشت.
منبع: فرهنگ جامع سخنان امام حسن ع، علی مویدی، ص203
قطب راوندی می گوید:
« امام حسن(ع) فرمودند:
«هر کس قرآن بخواند، یک دعای مستجاب دارد، یا زود یا دیر.»»
منبع:فرهنگ جامع سخنان امام حسن(ع)، علی مویدی، ص203
من هر زمان که به یاد کتاب و وضع کتاب در جامعه ی خودمان می افتم، قلبا غمگین می شوم. این به خاطر آن است که در کشور ما به هر دلیلی که شما نگاه کنید، باید کتاب اقلا ده برابر این میزان رواج و توسعه و حضور داشته باشد.
اگر به دلیل پرچم داری تفکر اسلامی و حاکمیت اسلام به حساب بیاورید این معنا صدق میکند؛ چون اسلام به کتاب و خواندن و نوشتن خیلی اهمیت میدهد.
اگر هر منصفی به بیانات نبی مکرم اسلام نگاه کند و ببیند که اینها در چه زمانی به کتاب و کتابخوانی دعوت می کنند و فرا می خوانند همه افسانه ها از ذهنش شسته خواهد شد و خواهد فهمید که دشمنان اسلام راهی جز این نداشتند که افسانه های کتاب سوزی و کتاب ستیزی را بر سر زبانها بیندازند؛ چون اسلام پرچم دار کتابخوانی است.
منبع: من و کتاب، سید علی خامنه ای، ص12
دوستم میگفت: پارسال اربعین با همسرم رفتیم کربلا و ما ثواب زیارتمون را به امام زمان (عج)، انبیا، شهدا، اهل بیت، ….زنده و
مرده، هدیه کردیم. به این نیت که اجر زیارتمون چند برابر شه. کسی از فامیل از رفتن ما به کربلا مطلع نبود.
شوهر عمم، بابابزرگما خواب میبینه که در کربلا و مشغول زیارت امام حسینه(ع)، ازش میپرسه؟
آقاجون این جا چکار میکنی؟
میگه فلانی منا برده کربلا !!
سیدعلی قاضی به شاگردانش می فرمودند:
« محال است انسانی به جزء از راه سید الشهداء به مقام توحید برسد.
فیوضات و خیرات از مسیر حضرت سید شهدا است و پیشکار این فضیلت هم حضرت قمر بنی هاشم ابا الفضل العباس است.»
دیده شده توسط نویسنده در مجله بوستان قرآن، شماره پنجم، ص46
پای دختر بچه وقتی غرق تاول می شود
پا به پایش کاروانی هم معطل می شود
دست بسته خواب هم باشد بیوفتد از شتر
پهلوان باشد دچار درد مفصل می شود
غیر موهای سرم در این سفر از دست شمر
خواب هم آشفته با کابوس مقتل می شود
حق بده با دست اگر دنبال لب های توام
بعد چندی تار دیدن چشم تنبل می شود
چادرم دارد به یک معجزه مبدل می شود
استخوانهایم ترک دارن فکرش را نکن
تو در آغوشم بیایی مشکلم حل می شود
زجر من را میکشد اینجا مرا با خود ببر
ماندنم دارد برای شام معضل می شود
قصه غریبی است این ماجرای عطش و از آن غریب تر قصه تر کسی است که همه او را ساقی بدانند و چشم همه برای
آب به او باشد، اما از او برنیاید.
سکینه و رقیه و بچه ها گفته بودند: آب و هستی عباس آب شده بود و قطره قطره چکیده بود پیش پایشان
من نمی دانم میان این عمو و آن برادرزاده ها چه گذشته بود که عباس ادب، پیش روی شما ایستاده بود و گفته بود:
آقا تابم تمام شده است … و شما رخصت داده بودید. دلتان ولی نا آرام بود تا آنکه صدای استغاثه اش بلند شده که
ادرک اخاه
بدون علم باز گشتید، بدون علمدار، بدون مشک، بدون سقا، در برابر نگاه منتظر بچه ها… فقط به سمت خیمه عباس
می رفتید و عمود خیمه را کشیدید.
سلام بر لبهای که آب را تا ابد شرمنده کرد.
ونیستون چرچیل: می گوید: «قبل از اینکه احساسی را به وجود آورید، باید خودتان با آن غرق شوید.
قبل از اینکه بتوانید اشکشان را سرازیر کنید، باید اشک خودتان سرازیر شود.
برای متقاعد کردن دیگران، اول باید خودتان باور داشته باشید.»
دیده شده توسط نویسنده: در کتاب ایمان از زبان بزرگان، اثر مونا موسوی
امروز که داشتم میامدم حوزه، نوشته پشت یه ماشین پراید توجهم را جلب کرد « کلنا عباس یا زینب»
تا رسیدم حوزه روی این جمله فکر کردم. دیدم این آقای صاحب پراید چه دروغ واضحی گفته. اگر همه آقایان عباسند؛ پس چرا به خانم ها و دختراشون اجازه میدن این همه بی احیا باشن، اجازه میدن با هر رنگی تو جامعه ظاهر شن، اجازه میدن راحت با نامحرم در ارتباط باشن و …و…
کاش ماژیک دستم بود و زیرش مینوشتم: کاش حرف زبانمون با حرف دلمون یکی بود
چند وقت پیش یه سر رفتم خونه مادربزرگم، دم در که رسیدم ، دیدم همه عموهام و عمه هام جمعشون جمعه و مشغول گفت و گو . خواستم در را باز کنم و وارد شوم و سلام کنم که متوجه شدم دارن درباره من حرف می زنند یکی از عموهام از من میگفت گروهی تأیید میکردند و گروهی سکوت
از اینکه داشتن پشت سرم حرف میزدند و قضاوت نادرست میکردند، کلی ناراحت شدم، آنقدر که هر وقت عموم را میبینم با او سرد برخورد میکنم و نمیتونم ببخشمش
اینجا بود که یاد آیه ی غیبت افتادم که خدا چه قشنک زشتی غیبت را ترسیم کرده(و لا یغتب بعضکم بعضا أیحب احدکم ان یأکل لحم اخیه میتا فکرهتموه» و با اینکه بارها این آیه را خواندم و بارها در قاللب کلاس اخلاقی و غیره تفسیرش را شنیدم؛ اما هیچ وقت، قبح غیبت را درک نکرده بودم .
از او روز هر وقت می خوام خدای ناکرده دهنم به غیبت باز شود، یاد این واقعه میفتم و از خودم شرمگین میشوم.
نوشته شده توسط: یکی از طلاب مدرسه
شهید مطهری میگوید: «ادعای اینکه کسی بگوید من کلید شخصیت کسی مانند علی یا حسین بن علی را به دست آوردیم، انصافا ادعای گزافی است و من
جرأت می کنم چنین سخن بگویم ما اینقدر میتوان ادعا کنم که در حدودی که من حسین را شناختم و تاریخچه زندگی او را خواندم و در حدودی که تاریخ
عاشورا را مطالع کرده ام میتوان اینطور بگویم که از نظر من کلید شخصیت حسین حماسه است، شور است، صلابت است، شدت است، ایستادگی است حق
پرستی است»
منبع: حماسه حسینی، مرتضی مطهری، ج1، 34
شیخ آیة الله سید حسن مدرس، در پشت صفحه اول قرآنی که از او به یادگار مانده و نزد نوه اش نگهداری می شود، به خط خود خطاب به دخترش چنین نوشته است:
« ای فاطمه تو را به سه مطلب توصیه میکنم:
1- خواندن نماز و قرآن
2- دعا در حق پدر و مادرت
3- قناعت کردن در زندگی.
منبع: داستان دوستان، ج 4، ص 85.
یکی از مسایلی که گاه و بیگاهیَ، میان دختران مطرح است و موجب حزن واندوه شدید و گریه و زاری می شود، مسئله نسبتهای ناروایی است که در اثر بی
مبالاتی در رفت و آمدها و یا رفتارهای سبک و حرکت مشکوک و نامناسب ایجاد می شود و خلاصه زمینه های چنین نسبتهایی را خود دختران فراهم می کنند
. در ضرب المثل می گویند:((تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها )) گر چه ممکن است به کسانی نیز که هرگز حرکت نا شایستی انجام نداده اند، نسبتهای
ناروا داده شود_ همچون حضرت یوسف و حضرت مریم _ اما غالباً زمینه های تهمت از ناحیه خود افراد فراهم می شود. لذا در رویات از فراهم نمودن چنین
زمینه ای نهی شده است .
حضرت علی (ع) فرمود«هر کس خود را در محل تهمت قرار دهد، سرزنش نکند مگر خود را.»
امام صادق (ع) فرمود:
«هر کسیبه جاهای بد و آلوده وارد شود، متهم می شود»
البته،تنها بٌعد مکانی مطرح نیست، بلکه باید از هر کاری که زمینهء سوئ ظن را فراهم نماید دوری کرد:
همچون خلوت کردن با نامحرمان، گفتگوی تلفنی با بیگانهگان، نامه نویسی دوستانه با نا محرمان در غیر مسائل ضروری و مورد نیاز، دیر آمدن به منزل ،
رفتن به مراکز آلوده و پوشیدن لباسهای سبک و نا مناسب .
منبع:برای ریحانه ، محمود اکبری، ص 23
پدرم گفت: پدرجان، زن اگر زن باشد
شیر در خانه و کوچه و برزن باشد
پدرم گفت که: ای دخت نکو بنیادم
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
هدف دشمن، سنگ افکنی پیشانی ماست
کسب جمعیتش از زلف پریشانی ماست
پدرم گفت: گل از رنگ و لعابش پیداست
و زن مؤمنه، از طرز حجابش پیداست
شاعر: آغاسی
به نقل از حارث و ابوضحاک از امام زین العابدین(ع): در شبی که پدرم به شهادت رسید، نشسته بودم و عمه ام زینب از من پرستاری می کرد که پدرم از یارانش کناره گرفت و به خیمه خود رفت وحوی غلام ابوذر غفاری نزدش بود و به اصلاح و پرداخت شمشیر ایشان مشغول بود و پدرم می خواند:
ای روزگار اف بر دوستیت!
چه قدر بامدادها و شامگاههایی داشته ایی
که در آنها ، همراه و یا جوینده ایی کشته شده
که روزگار، از آوردن همانندش، ناتوان است!
دو یا سه بار این شعر را خواند تا آنجا که فهمیدم منظورش چیست. عمه ام هر آنچه من شنیده بودم، شنید و نتوانست خود را نگه دارد بیرون پرید و درحالی که لباسش را روی زمین می کشید و درمانده بود خود را به امام رساند و گفت وامصیبتاه! کاش مرده بودم! امروز گویی مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن درگذشته اند.
حسین به او نگریست و فرمود: «خواهرم شیطان بردباریت را نبرد»
زینب گفت: « یا ابا عبد الله ! پدر و مادرم فدایت! خود را آماده کشته شدن کرده ای! جان فدایت!
حسین(ع) اندوهش را فرو برد و اشک در چشمانش جمع شد و فرمود:« اگر مرغ سنخوار راشبی آزاد بگذارند، می خوابد.
زینب گفت: « وای بر من! آیا چنین سخت در فشاری؟ همین دلم را بیشتر ریش می کند.
آنگاه به صورت خود زد و گریبان چاک کرد وافتاد و بیهوش شد.
حسین به سویش آمد و به او گفت: « خواهرم از خدا پروا کن و به تسلی بخش او آرام باش. بدان که زمینیان می میرند و آسمانیان باقی می مانند و هرچیزی از میان می رود جز ذات خداوند. پدرم از من بهتر بود. برادرم از من بهتر بود و سرمشق من و آنان و هر مسلمانی پیامبر (ص) است»
حسین با این سخن و مانند آن زینب را تسلا داد و به او فرمودند:«خواهرم تو را سوگند می دهم که به این سفارشم عمل کنی: بر مرگ من گریبان چاک مده! و صورت مراش و چون درگذشتم، ناله و فغان نکن»
سپس زینب را آورد و کنار من نشاند و به سوی یارانش برگشت و به آنان دستور داد تا خیمه های خود را به یکدیگر نزدیک کنند.
منبع: گزیده دانشنامه امام حسین(ع)، محمدری شهری، ص494
توضیحی درباره جمله« انا قتیل العبرة»
اضافه شدن «قتیل» به عبرة ، اضافه سبب به مسبب است؛ بنابراین جمله« من کشته اشکم» یعنی کشته شدن من، سبب جاری شدن اشک است.
علامه مجلسی در این باره می گوید:« من کشته اشکم یعنی: کشته ایی که به اشک و گریه نسبت داده می شود و سبب جاری شدن اشک است »
منبع:گزیده دانشنامه امام حسین(ع)، محمد ری شهری، ص804)
یادمان باشد که
زندگی توأم با مسئولیت و وظایف مختلف است . اگر در انجام آنها کوتاهی کنیم، سهم ما از شادی کمتر خواهد شد و همچنین، اگر بار مسئولیت ما سنگین و بیش از حد توانمان باشد، بیمار می شویم.
زمانی که دستهای ما برای یاری و کمک به یکدیگر گره می خورد، دلهای ما شادتر و کارها برایمان آسان تر می گردد
یادمان باشد که
نظم و برنامه ریزی، زندگی ما را جذاب تر و لذت بخش تر می کند،فرصت ها و درآمدمان هدر نمی رود و سهم ما از آسایش روحف و نشاط زندگی بیشتر خواهد شد
زمانی که در نظم و برنامه ریزی افراط داشته باشیم نه تنها از زندگی لذت نمی بریم بلکه آن را به کابوسی زجر آور تبدیل خواهیم کرد.
پیامبر اکرم (ص) می گوید:
« سه چیز است که در پیشگاه خداوند از فضایل اخلاقی است: آن که از ستم گر درگذری و کسی که تو را محروم کرده، عطا دهی و با آنکه از تو بریده، پیوند گیری.»
دکتر وین دایر می گوید:
« هر چه بیشتر بدهید، بیشتر می سانید و بیشتر دارید.»
دو گلاس ام. لاوسون می گوید:
« وقتی که از آنچه دیگران داریم می بخشیم آماده ایم آنچه که نیاز داریم بگیریم.»
منبع: بخشش از زبان بزرگان، مونا موسوی، صص 15، 19، 48
… می گویند کسی به اشتباه به عارفی بزرگ، بسیار بد و بیراهه گفت.
بعد به او گفتند « شخصی که تو به او چنین و چنان گفتی فلان عارف بزرگ است »
او از کرده خود پشیمان شد و نزد عارف رفت و عذرخواهی کرد .
عارف وانمود کرد سخنان او را نشنیده و از او پرسید: « از چه سخن میگویی؟ مگر کسی چنین حرفایی به من نزده است؟»
عارف با چنان قاطعیتی این سوال را از شخص پرسید که آن مرد خیال کرد که آن عارف بزرگ، سخنانش را نشنیده است.
آب می گردیم اگر بر روی ما آری گناه
بگذر ای پیر مغان دانسته از تقصیرم(صائب تبریزی)
منبع: معمای عشق پایدار، سید مسعود راد، ص219
قال الامام الحسین(ع): انّ اعمال هذه الامّة ما من صباحٍ الاّ و تُعرَضُ علی الله تعالی
امام حسین(ع) فرمودند: رفتار و کردار این امت اسلامی، هیچ صبحگاهی بر آن نمی گذرد جز آنکه آنها را نزد خداوند می برند.
بحارالانوار، ج73، ص353، حدیث 54
اگر روزی جناه ام به دست شما نرسید به فکر شهدای کربلا بیفتید و علی اکبر و علی اصغر و حسین(ع) را یاد کنید.
و تو ای مادرم اکنون وقت آن رسیده است که همچون زینب(س) راه شهیدان را ادامه دهی و امام را تنها نگذارید.
خانواده ام! بعد از شنیدن خبر شهادتم اشک نریزید و اگر گریه تان گرفت برای مظلومیت امام حسین(ع) گریه کنید.
(وصیت شهید کریم عسکری، از شهدای آبدانان ایلام)
زینب(س) اسوه بزرگ زنان، گرچه زینب کبری در میدان مبارزه با طاغوت و یزیدیان و انجام مأموریت و رسالتی که به عهده داشت قهرمان بود و نهضت حسینی در استمرار و بقاء خود مدیون فداکاریها و جانبازیها و زحمات آن حضرت است، ما نباید فراموش کنیم که زینب(س) در تمامی میدانها و همه ابعاد قهرمان و پیشتاز و نمونه کامل یک بانوی تربیت شده در مکتب و دامان اهل بیت نبوت و ولایت به شمار می آید که در هریک از آنها معلمی بزرگ برای تمامی دختران و بانوان می باشد.
همانطور که ظلم ستیزی و شجاعت زینب(س) زبانزد همگان است صبر و مقاومت و پایداری آن حضرت نیز معروف خاص و عام است در برابر همه آن مصائب و داغ ها و حوادث هرگز از مسیر عبودیت و ایمان خارج نشد و هیچگاه کلمه ایی حاکی از دلتنگی، نارضایتی، اعتراض، گله و شکایت و تنگ نظری بر لب نراند.(از نوشته های شهید احمد افتخاری )
منبع: کتاب حماسه عاشورا در کلام شهداء، ص263
چه سهل است با زبان «یا لیتنا کنا معکم» گفتن و چه سخت است تا پای جان در رکاب حسین ایستادن.
ای دل، صحرای بلا به وسعت تاریخ است و تا مومنین را به بلایی نیازمایند، رها نمی کنند.
می انگاری که با یک زبان در دهان گرداندن که «یا لیتنا کنا معک» تو را واگذارند تا در صف اصحاب عاشورایی امام حسین (ع) محشور شوی؟ زنهار که رسم دهر بر این نیست.
شهید آوینی می گوید: «… ساحل را دیده ای که در آیینه آب وارونه انعکاس یافته است ؟
سر آنکه دهر بر مراد سفلگان می چرخد این است که دنیا وارونه آخرت است.
عجبا سر مبارک امام عشق بر نیزه است و تنش زیر سم ستوران!
عجبا ! خیمه های عشق می سوزد و تازیانه عدو، شکوفه های بادام را بر تن فرزندان پیامبر پرپر می کند! رنج مفتاح خزائن لایعرف غیب است و نه عجب اگر راه حق محفوف در بلایا و دشواریهاست.»
منبع: حماسه عاشورا در کلام شهداء، ص 134
میخواستم از شور و حال بچه های مدرسمون تو این چند روز محرم بنویسم
این چند روز بچه ها حال متفاوتی داشتند نه کسی گرفته بود نه خسته نه عصبانی و نه…
انگار حال همه خوب بود
مخصوصا سرآشپز که بعد از نماز صبح دیگ نذری رابار میذاشت و وسایل را آماده میکرد و تا نذری آماده نمی شد از کناردیگ تکان نمیخورد.
بچه های مسئول آشپزی هر کدام مشغول کار خود بودند. وقتینذریا را هم میزدندو با فرستادن صلوات و خوندن زیارت عاشورا معطر ش میکردن، کارشون واقعا دیدنی می شد .
طلاب مداح بعد از تعطیل شدن کلاس درس،آماده تمرین مداحی می شدند. بیشتر مواقع هم برای قرائت زیارت عاشورا و خواندن روضه به مراسمات بیرون از حوزه دعوت می شدند
سینه زنها هم تا دم غروب تمرین سینه زنی داشتند و سرگروه اینها خانم احمدیان مدیر مدرسه و خانم نیک سرشت استاد نحو بود.
اما مهد کودک حضرت رقیه(س). در مدرسه مهدکودکی ایجاد کرده بودند و هرشب قریب 100 تا 150 کودک توسط طلاب مسئول نگهداری می شدند تا مادران آنها ، با خیال آسوده به عزاداریشان بپردازند.
هر شب بعد از اتمام مراسم،تازه کار طلبه ها شروع میشد و تا پاسی از شب مشغول بودن.گروهی حسینه را تمیز میکردند گروهی حیاط مدرسه را می شستند و آشپزها هم وسایلشان را برای پخت نذری روز بعد آماده میکردند.
اگر می توانستم باید از کارشان واز حال خوبشان مستند می ساختم
امااینها را نگفتم که بگوییم مدرسه ما فلان کار را انجام داد این را به اشتراک میگذارم تا به هر امریکایی، هر اسرائیلی، هر داعشی اعلام کنم که با قلبی که لبریز از محبت حسین است نمی شود جنگید .
سقف خانه خراب شده بود ، تعمیرکار گفت: خوب روی سقف را تمییز کنید و بشورید.
از آنجایی که در خانه به غیر پدر پیرم هیچ مردی نبود، من و خواهرم شب، هنگامی که برق تمام همسایه ها خاموش شد و همه به خواب رفتن ،شیلنگ آب را برداشتیم و رفتیم روی سقف خانه، در تاریک سقف را با آب و جارو شستیم .
صبح وقتی تعمیرکار سقف آمد، گفت: سقف را بیشتر از اینکه تمییز کنید گل آلود کردین.
با این حرفش یاد زندگی خودم افتادم که کور کورانه دارم زندگی میکنم بدون اینکه چراغ هدف را برای خودم روشن کنم و فک میکنم هر آنچه انجام می دهم درست و خدایی است اما از روزی میترسم که بگویند زندگیت گل آلود است.
مراسم شب عاشورا با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین عمران احمدی و مداحی آقای محمدی مداح اهل بیت و همچنین با حضور صدا و سیمای استان ایلام برگزار گردید
مراسم عزاداری در شب تاسوعا با حضور بسیاری از بانوان شهرستان و با سخنرانی حجت الاسلام فرح افزا در مدرسه علمیه فاطمیه(س) برگزار گردید.
فرح افزا با اشاره به این که یکی از دستورات اسلام محبت به ساحت مقدس اهل بیت است، اظهار داشت: در قرآن از زبان پیامبر آمده است: « قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده القربی » و در برخی از روایات نیز به چنین مودتی سفارش شده؛ چون مودت به اهل بیت به مودت به خدا میرسد. نمونه بارز آن قمر بنی هاشم است.
وی محبت به حسین(ع) را معیار سنجش خواند و گفت: حضرت ابو الفضل عباس(ع) مظهر عشق و وفاداری به حسین در حماسه عاشورا بود و با طاعت محض و تمام از امام خود، ولایتمداری خود را به اثبات رساند.
برگزاری مراسم هشتمین شب از ماه محرم با شرکت بانوان عزادار و با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین عمران احمدی برگزار گردید.
حجت الاسلام و المسلمین عمران احمدی در ابتدای سخنرلنی خود به بیان شبهاتی چند درباره مراسم عزای حسینی پرداخت و بیان داشت: از شایعترین شبهات این است که هزینه مراسمات عزای حسین (ع) یا زیارت ایشان را در راههای دیگری مثل هدیه به فقرا مصرف شود.ما نباید اجازه بدهیم چنین شبهاتی به افکار عامه مردم تزریق شود.
وی با تاکید بر اینکه با پذیرفتن این شبهات زبان ما، زبان دشمنان حسین(ع) میشود، اعلام کرد: در خیلی از موارد کسانی گویای چنین شبهات منحرف کننده ذهن هستند که نسبت به شبهه بودن آن اطلاع کافی ندارند و این وظیفه ماست این شبهات را در مجالس و محافل مختلف بیان و در رفع و پاسخگویی صحیح آن اقدام کنیم.
چند وقت پیش یه خانم جوان برای مشاوره به ما مراجعه کرد.گفت از زندگی خسته، ناامید و دلسرد شدم و این احساس بد بر زندگی و احوالاتم تاثیر گذاشته است.
به او گفتم چرا اینگونه شدی؟
گفت: تمام درها به رویم بسته است و در زندگی هیچ چیزی ندارم که بخواهم به خاطر آن شاد باشم و زندگی کنم.
به او گفتم برگرد منزل و دارائیهایت را روی برگه ای بنویس و برایم بیاور.
روز بعد برگشت و برگه را روی میزم گذاشت و اینگونه نوشته بود:
دارائیهای بار ارزش من:
1- خدا
2- پدر و مادر پیرم
3- امام حسین(ع)
اشکم درامد و به او گفتم برو که به جای تو، من باید افسرده شوم. برو که هم در این دنیا و هم در آن دنیا بی نیازی
از خاطرات طلاب مدرسه
برگزاری مراسم هفتمین شب از ماه محرم با حضور حدود 650 نفر از بانوان عزادار و با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین عمران احمدی استاد تفسیر، برگزار گردید.
عمران احمدی ایراد سخنرانی کرد و گفت: سنت خداوند بر این است که هر زمان بخواهد حادثه و واقعه بزرگی در تاریخ رخ دهد، قبل از وقوع، به طرق مختلف از آن حادثه خبر داده میشود، مانند خبر از بعثت پیامبر(ص). واقعه عاشورا نیز از مواردی است که از روز اول خلقت آفرینش از وقوع آن خبر دادند. جبرئیل روضه امام حسین(ع) را میخواند و حضرت آدم گریه میکرد.
احمدی درباره جایگاه امام حسین (ع) در نزد خداوند متعال به این روایت از پیامبر(ص) که فرمودند: «مکتوب عن یمین العرش» اشاره کرد و تصریح داشت: خداوند امام حسین(ع) را زینت بخش عرش خود قرار داده، او کشتی نجات مردم است.
وی بیان داشت: امام حسین(ع) برای اصلاح امت پیامبر(ص) شهید شد؛ بنابراین ما نیز باید وی را الگو قرار داده و نسبت به مفاسد موجود در جامعه بی تفاوت نباشیم.
مراسم عزاداری ابا عبدلله در ششمین شب از ماه محرم با حضور حدود 300 نفر از عزاداران و سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین فرحزاد استاد دانشگاه برگزار گردید.
فرحزاد درباره زندگی به سبک عاشورایی چنین گفت: حسین(ع) به عنوان یک الگو کامل و اسوه همه جانبه برای زندگی فردی و اجتماعی است.
وی افزود: عاشورا و رخدادهای آن را باید ریز به ریز، زیر ذره بین قرار داد؛ چرا که آن یک واقعه تاریخی صرف نیست؛ بلکه کتاب تاریخی است که می شود فرهنگ یک زندگی نمونه را از آن استخراج کرد. فرهنگ ایثار، محبت، جوانمردی، شناخت حق از ناحق، ترجیح مرگ بر ذلت و هر آنچه برای تشکیل یک مدینه فاضله لازم است.
فرحزاد اضافه کرد: وظیفه ما کسب معرفت حسینی در گام اول و نشر آن معرفت در گام دوم است. اگر مردم حسین، افکار و هدف قیام او را درک کنند یقیناً بسیاری از مسائل زندگیشان حل خواهد شد.
مراسم عزادری ابا عبد الله در چهارمین شب از ماه محرم با حضور حدود 500 نفر از بانوان شهرستان برگزار گردید. در این مراسم فرنگیس حیدری تبار طلبه سال پنجم با موضوع فساد اجتماعی کینه و کینه توزی ایراد سخنرانی کرد.
فرنگیس حیدری تبار در بیان آثار کینه و کینه توزی چنین گفت: از مهمترین آثار کینه، مرتکب شدن به گناهان دیگر است. نمونه آن کینه ایی بود که خاندان یزید و معاویه نسبت به مولا علی ع داشتند و همین کینه باعث شد که چنین رفتار ناجوانمردانه ایی با پسر ایشان ابا عبدلله داشته باشند.
وی گفت: یکی از آفات کینه که الان در بیشتر خانواده ها قابل رویت است، بهم خوردن روابط صمیمی بین خانواده ها و به تبع آن قطع صله رحم است.
حیدری تبار در اشاره به درمان کینه گفت: دل انسان مومن باید مثل آینه باشد اگر کسی در مقابل انسان مومن کار و رفتار ناپسندی داشت نباید به دل گرفته و تبدیل به کینه کند. عفو و گذشت اولین قدم در درمان کینه است.
وی در پایان به کینه یزدیان و عدم کینه در دل خاندان اهل بیت اشاره کرد و گفت: با آنکه کوفیان در حق امیر المومنین بی وفایی کردند اما امام حسین ع آن هنگام که کوفیان برای وی نامه دعوت فرستادن، بدون کینه از روی محبت ، دعوت آنان را پذیرفت.
در دومین شب محرم، مدرسه علمیه فاطمیه(س) پذیرای حدود 300 نفر از بانوان عزادار شهرستان بود
مهرگ ئێجووره ئهزيزه
ئهوه قاسم يه حسهێنه، وهيش ئهبولفهزل ئهباسه
سهر سهردار فرووشن، ههر سهرێ نرخێ جگاسه
يه چ بازار خراوێگ، يه چ بازار گهنێگه
يه چ بازارێگه، كالاێ سهر خاسهێل خوداسه!
نه رهسوولێ ما وه هۊرێ، نه ئهميرهلموئمنييێ
دهێ زهمين كهڕ كووره، دهێ زهمانهێ بێههواسه!
سهر خاسهێل خودا وه نام ئهدڵ و داد بووڕن
شاهد ئێ ئهدڵتانه خاك سوورِ كهربهلاسه
بۊشنه گوڵ پهل نهوهشنێگ، بۊشنه دار نهكهێ سهوز
پهل وه پهل حوكم يهزيده، حوكم تێشگ، حوكم داسه
شهرم سهر تا پاێ فورات و دهم دۊرياگ دجله
دي ئهڕا ئۊشي خودايا، خهوهر ئێ خهمه راسه
لهشێان بێسهر بۊ ئمان چوارده قهرنه ك ههسێان
مهرگ ئێجووره ئهزيزه، زندگي ئێ چنه خاسه
شاعر: محمدرضا رستمپور شاعر ایلامی
معرفی کتاب:
كتاب «حسين در انديشه مسيحيت» اثر آنتوان بارا نويسنده مسيحي
نویسنده در این کتاب، تلاش کرده است تا درباره ابعاد شخصیت امام حسین (ع) و واقعه کربلا پژوهش ارزشمندی ارائه دهد. او با مقایسه امام حسین (ع) با حضرت مسیح، پیامبر رافت و مهربانی و تکیه بر مشترکات آیین های اسلام و مسیحیت، سعی در تقویت ادیان و تکریم دین مقدس اسلام و شخصیت های آسمانی آن دارد.
توماس ماساريك:
«گر چه كشيشان ما هم از ذكر مصايب حضرت مسيح مردم را متأثر مي سازند، ولي آن شور و هيجاني كه در پيروان حسين(ع) يافت مي شود در پيروان مسيح يافت نخواهد شد و گويا سبب اين باشد كه مصايب مسيح در برابر مصايب حسين(ع) مانند پر كاهي است در مقابل يك كوه عظيم پيكر.»
برگرفته ازسایت:http://www.rwgn.net/
ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﯾﯽرحمه الله : «برای رسیدن به عرفان کامل دو راه و دو مکان بیشتر وجود ندارد ؛
یا در حرم اباعبدالله یا در مجلس ابا عبدالله…»
سلام عاشورای سال قبل به حضرت فاطمه(س) قول داده بودم، سال دیگه محرم را لباس سیاه بپوشم
یه روز مونده بود به محرم که به یاد قولی که به خانم دادم، افتادم.
به مادرم گفتم: مادر من امروز باید لباس مشکی بگیرم.
مادرم ناراحت شد و گفت : متاسفم دخترم. پول کافی تو خونه نداریم و بابات دستش تنگه.
بغض گلوما گرفت و با خودم گفتم چه کار کنم حالا؟
رفتم مانتومشکیما ور داشتم و خواستم از پایین برش بدم و به شکل بلوز درارم که مادرم صدام کرد و گفت: ببین این لباس اندازته؟
با تعجب پرسیدم از کجا آوردی؟؟؟
گفت: یه دورهگر لباس مشکی میفروخت و قیمت لباساش ارزون بود، اینا خریدم چهار هزار تومن
به مادرم گفتم: فاطمه زهرا نخواست من شرمندش شم.
نزدیک 5 ساله همان لباس را، ایام محرم میپوشم، نه کهنه شده نه گشاد.
از خاطرات طلاب مدرسه
مرحوم حاج میرزا حسین نورى رضوان اللّه علیه فرمود:
یکى از برادرانم مهرى از تربت حضرت سیدالشهداء (ع ) داشت که بر آن نماز و سجده مى نهاد و بعد درجیبهاى خود مى گذارد چون قبا مى پوشید جیبهایش پشت رانش مى افتاد والده ام به او گوش زد مى نمود و مى گفت : چرا بى ادبى به تربت آقا سیدالشهداء(ع ) مى نمائى شاید روى جیبت بنشینى این مهر بشکند و زیر پایت بماند.
برادرم گفت : بلى تاکنون دو مهر به این کیفیت شکسته ام پس متعهد شد که دیگر تربت را در جیبهاى پائین قبا نگذارد.
چند روز از این قضیه گذشت والدم در عالم خواب دید که حضرت سیدالشهداء (ع ) به دیدن او آمده و در کتابخانه اش نشسته است و اظهار ملاطفت بیش از حد به او نموده و فرمود: بگو پسرهایت بیایند تا آنکه من به آنها اکرام بنمایم و جایزه بدهم .
پدرم پسرهایش را حاضر ساخت و با من پنج نفر بودیم و همه در جلو در طاق کتابخانه ایستادیم و در نزد حضرت امام حسین (ع ) لباس هاى فاخر و اشیاء نفیسه بود.
حضرت یک یک فرزندان پدرم را صدا زد و بر اندرون اطاق طلبید و جائزه به او مرحمت مى فرمود و از اطاق بیرون مى آمد.
تا آنکه نوبت به همان برادرم رسید که مهر تربت را پیش از این در جیبش مى گذاشت آنگاه حضرت نگاه غضب آلودى به سوى او نمود و به پدر فرمود: این پسر تو تا به حال دو مهر از تربت قبر مرا در جیبش گذارده و شکسته است چون روى آنها نشسته .
سپس قاب شانه اى از ترمه در بیرون اطاق انداخته تا او بردارد او را مثل سایرین به نزد خود نطلبید چون پدرم از خواب برخواست خوابش را به مادرم نقل کرد و او پدرم را از این قضیه (مهریکه در جیب برادرم بوده و منع او را از این امر، همه را) مطلع نمود سپس پدرم از صدق این رؤ یا و خواب عجیبه تعجب نمود و حمد خداى را بجاى آورد که موجب سَخَت حضرت واقع نشده است .
گرفته شده از سایت: www.borya.ir
با سلام و درود فراوان به رهبر كبير انقلاب اسلامى امام خمينى ابراهيم زمان و اميد مستضعفان و قلب محرومان. پدر و مادر عزيزم، اين ايران، اين كشور رسولالله و مكتب اسلام كه بيش از هزار و چهارصد سال از طرف كفار مورد هجوم بوده است، بر گردن من و شما حق دارد و براى حفظ آن بايستى بىنهايت كوشش كنيم. همان طور كه امام فرمود: چشم اميد من به شما جوانان است، كه ادامه دهندگان راه حسين هستيد، امام را تنها نخواهيم گذاشت و يار و ياور او خواهيم بود و هميشه گوش به فرمان مجاهد پير ] امام خمينى [ كه همچون كوه در مقابل ياوهگويان ايستاده، هستيم.
خداوند متعال در قرآن كريم ميفرمايد: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ»[1]
هر گاه بعد از علم و دانشى كه (در باره مسيح) به تو رسيده، (باز) كسانى با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو؛ بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.
معناي مباهله
مباهله در اصل از ماده «بهل»، (بر وزن اهل) به معنى رها كردن و قيد و بند را از چيزى برداشتن است، و از نظر مفهوم متداول كه از آيه فوق گرفته شده، به معنى نفرين كردن دو نفر به يكديگر است، بدين ترتيب كه افرادى كه با هم گفتگو در باره يك مساله مهم مذهبى دارند در يك جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرع كنند و از او بخواهند كه دروغگو را رسوا سازد و مجازات كند.
شان نزول آيه
اين آيه و آيات قبل از آن در باره هيات نجرانى است كه آنها خدمت پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم، رسيدند و عرض كردند: آيا هرگز ديدهاى فرزندى بدون پدر متولد شود، در اين هنگام آيه «إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اللَّهِ …» نازل شد و هنگامى كه پيامبر ص آنها را به مباهله دعوت كرد. آنها تا فرداى آن روز از حضرتش مهلت خواستند و پس از مراجعه، به شخصيتهاى نجران، اسقف (روحانى بزرگشان) به آنها گفت:«شما فردا به محمد صلي الله عليه وآله وسلم، نگاه كنيد، اگر با فرزندان و خانوادهاش براى مباهله آمد، از مباهله با او بترسيد، و اگر با يارانش آمد با او مباهله كنيد، زيرا چيزى در بساط ندارد، فردا كه شد پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم، آمد در حالى كه دست على بن ابى طالب عليه السلام، را گرفته بود و حسن و حسين ع در پيش روى او راه مىرفتند و فاطمه سلام الله عليها، پشت سرش بود، نصارى نيز بيرون آمدند در حالى كه اسقف آنها پيشاپيششان بود هنگامى كه نگاه كرد، پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم، با آن چند نفر آمدند، در باره آنها سؤال كرد به او گفتند: اين پسر عمو و داماد او و محبوبترين خلق خدا نزد او است و اين دو پسر، فرزندان دختر او از على عليه السلام، هستند و آن بانو دخترش فاطمه سلام الله عليها، است كه عزيزترين مردم نزد او، و نزديكترين افراد به قلب او است …
سيد كه يكي از اعضاي هيئت نجراني است، به اسقف گفت:«براى مباهله قدم پيش گذار».اسقف گفت: نه، من مردى را مىبينم كه نسبت به مباهله با كمال جرأت اقدام مىكند و من مىترسم راستگو باشد، و اگر راستگو باشد، به خدا يك سال بر ما نمىگذرد در حالى كه در تمام دنيا يك نصرانى كه آب بنوشد وجود نداشته باشد.
اسقف به پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم، عرض كرد:« اى ابو القاسم! ما با تو مباهله نمىكنيم بلكه مصالحه مىكنيم، با ما مصالحه كن، پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم، با آنها مصالحه كرد.
و در روايت ديگري آمده است اسقف مسيحيان به آنها گفت:« من صورتهايى را مىبينم كه اگر از خداوند تقاضا كنند كوهها را از جا بركند چنين خواهد كرد هرگز با آنها مباهله نكنيد كه هلاك خواهيد شد، و يك نصرانى تا روز قيامت بر صفحه زمين نخواهد ماند[2]
دعوت به مباهله يك دليل روشن بر حقانيت پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم
در آيه فوق خداوند به پيامبر خود دستور مىدهد كه هر گاه پس از استدلالات روشن پيشين كسى در باره عيسى با تو گفتگو كند، و به جدال برخيزد، به او پيشنهاد «مباهله» كن كه فرزندان و زنان خود را بياورد و تو هم فرزندان و زنان خود را دعوت كن و دعا كنيد تا خداوند دروغگو را رسوا سازد.
در روايات اسلامى وارد شده هنگامى كه پاى مباهله به ميان آمد نمايندگان مسيحيان نجران از پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم، مهلت خواستند تا در اين باره بينديشند، و با بزرگان خود به شور بنشينند، نتيجه مشاوره آنها كه از يك نكته روانشناسى سرچشمه مىگرفت، اين بود كه به نفرات خود دستور دادند اگر مشاهده كرديد محمد با سر و صدا و جمعيت و جار و جنجال به مباهله آمد با او مباهله كنيد و نترسيد، زيرا حقيقتى در كار او نيست كه متوسل به جار و جنجال شده است، و اگر با نفرات بسيار محدودى از خاصان نزديك و فرزندان خردسالش به ميعادگاه آمد بدانيد كه او پيامبر خداست و از مباهله با او به پرهيزيد كه خطرناك است! آنها طبق قرار قبلى به ميعادگاه رفتند ناگاه ديدند كه پيامبر فرزندانش حسن و حسين عليهما السلام، را در پيش رو دارد، و على عليه السلام، و فاطمه عليها السلام، همراه او هستند و به آنها سفارش مىكند هر گاه من دعا كردم شما «آمين» بگوييد، مسيحيان هنگامى كه اين صحنه را مشاهده كردند سخت به وحشت افتادند، و از اقدام به مباهله خوددارى كرده، حاضر به «مصالحه» شدند و به شرايط «ذمه» و پرداختن ماليات (جزيه) تن در دادند.
مباهله سند زندهاى براى عظمت اهل بيت عليهم السلام
مفسران و محدثان شيعه و غالب مفسران اهل تسنن تصريح كردهاند كه آيه مباهله در حق اهل بيت پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم، نازل شده است و پيامبر تنها كسانى را كه همراه خود به ميعادگاه برد،فرزندانش حسن و حسين عليهما السلام، و دخترش فاطمه سلام الله عليها و على عليه السلام، بودند، بنا بر اين منظور از «ابناءنا» در آيه منحصراً «حسن و حسين»عليهما السلام، هستند، همانطور كه منظور از «نساءنا» فاطمه سلام الله عليها، و منظور از «انفسنا» تنها على عليه السلام، بوده است و احاديث فراوانى در اين زمينه نقل شده است.
قاضى نور اللَّه شوشترى در جلد سوم از كتاب نفيس «احقاق الحق» مىگويد:« مفسران در اين مسئله اتفاق نظر دارند كه «ابناءنا» در آيه فوق اشاره به حسن و حسين عليهما السلام، و «نساءنا» اشاره به فاطمه عليها السلام، و «انفسنا» اشاره به علي عليه السلام است.
سپس (در پاورقى كتاب مزبور) در حدود شصت نفر از بزرگان اهل سنت ذكر شدهاند كه تصريح نمودهاند آيه مباهله در باره اهل بيت عليهم السلام، نازل شده است، و نام آنها و مشخصات كتب آنها از صفحه 46 تا 76، مشروحا آورده شده است.
زمخشري نويسنده تفسير «كشاف» كه از بزرگان اهل تسنن است در ذيل آيه مىگويد:«اين آيه قوىترين دليلى است كه فضيلت اهل كساء را ثابت مىكند».
در كتاب «غاية المرام» از صحيح مسلم در باب «فضائل علي بن ابي طالب» نقل شده است كه؛ روزي معاويه به سعد بن ابي وقاص گفت؛ چرا ابو تراب (علي عليه السلام) را سب و دشنام نميگويي؟ گفت؛ از آن وقت كه به ياد سه چيز كه پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم، در باره علي عليه السلام، فرموده افتادم از اين كار صرف نظر كردم…(يكي از آنها اين بود كه)،هنگامى كه آيه مباهله نازل گرديد پيغمبر صلي الله عليه وآله وسلم،تنها از فاطمه و حسن و حسين و على عليه السلام، دعوت كرد، و سپس فرمود:«اللهم هؤلاء اهلى»،خدايا! اينها خاصان نزديك مناند…
خلاصه؛ مفسران و محدثان و مورخان شيعه عموما اتفاق نظر دارند كه اين آية مباركه در بارة اهل بيت علهم السلام، نازل شده است، و در تفسير «نور الثقلين» روايات فراواني در اين زمينه نقل شده است.[3]
[1] . سورة آل عمران، آيه 61.
[2] . مجمع البيان في تفسير القرآن، ج2، ص 762.
[3] . تلخيص شده از تفسيرنمونه، ج2، ص 578.
نماز در کلام شیخ رجبعلی خیاط
در نماز مؤدب باش
باید مثل هنگامی که برابرشخصیت بزرگی خبردارایستاده ای بایستی ،
به گونه ای که اگر سوزن هم به تو بزنند تکان نخوری ! :|
حال آنکه درمقابل خدای بزرگ ومهــربان ، سرت را می خارانی :
ودستت را بالا می بری واین دور از ادب است .
هـرگـز نـمـازت را تـرک مـکـن!
مـیـلیـون هـا نـفـر زیـر خـاک ،
بـزرگ تـریـن آرزویـشـان بـازگـشت بــه دنـیـاست
تـا سجـده کـنـنـد … ولـو یـک سـجـده !
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
هر گاه بنده اى شب هنگام از خواب برخیزد و در حالى که هنوز (آثار) سنگینى خواب در چشمان او باقى است ،
براى خشنودى خداوند نماز شب بخواند، پروردگار متعال به ملائکه اش مباهات مى کند و مى فرماید:
آیا نمى بینید بنده مرا که در نیمه شب از بستر خواب برخاست و به خاطر خواندن نمازى که بر او واجب نکرده ام ،
خواب شیرین را رها کرد؟ پس شاهد باشید که او را آمرزیده ام .
ارشاد القلوب (دیلمى ): ج 2، ص 15، باب 22.
شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن …
حاجب بروجردی قصیده ای زیبا در مدح امیر المومنین، علی (ع) سرودند که شاه بیت آن این بود :
حاجب اگر محاسبه حشر با علیست
من ضامنم که هر چه بخواهی گناه کن!
همان شب در عالم رویا مولا علی بن ابیطالب (ع) به خواب ایشان آمده و فرمودند :
اگر چه محاسبه در دست ماست اما اگر اجازه بدهی من بیت آخر شعرت را اصلاح کنم!
حاجب عرض می کند:
یا مولا شعر برای شما و در مدح شماست!
حضرت علی(ع) می فرماید پس بیت آخرت را این گونه بنویس:
حاجب یقین محاسبه حشر با علیست
شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن …
برادران یوسف وقتی میخواستند یوسف را به چاه بیفکنند یوسف لبخندی زد. یهودا پرسید : چرا میخندی ؟ اینجا که جای خنده نیست !
یوسف گفت : روزی در فکر بودم چگونه کسی میتواند به من اظهار دشمنی کند با اینکه برادران نیرومندی دارم !
اینک خداوند همین برادران را بر من مسلط کرد تا بدانم که” نباید به هیچ بنده ای تکیه کرد “…
مرا با حقیقت بیازار
اما هرگز با دروغ آرامم مکن …
حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) فرمودند :
وای بر کسی که دروغ می گوید تا دیگران را با آن بخنداند ، وای بر او ، وای بر او !
کنزالعمال جلد 3 صفحه 621 حدیث 8215
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً
(سوره طلاق آیه 3 )
و او را از راهی که گمان نمی برد روزی می دهد
و کسی که بر خدا توکل نماید او برایش کافی است
مسلّما خداوند رساننده فرمان و تحقق بخشنده اراده خویش است
همانا خداوند برای هر چیزی ( از اجزاء عالم هستی از نظر ماهیت و کمّ و کیف و آثار وجودی و مدت بقا ) اندازه ای قرار داده است.
دلم گرد و غبار گرفته
با تمام قدرت دو طرفش رو گرفتم و توی هوا تکان دادم
فایده نداره انگار این گرد و غبار ها سر جدایی ندارن
رها نمی کنن این دل درمونده رو
دلم هوای بارون به سرش زده نگاش به اسمونه که کی وقتش میرسه که این دل از سیاهی راحت بشه
کدوم جمعه
این دل زیر بارون مهربونی خیس میشه..
مردی در هنگام رانندگی،درست جلوی حياط يک تيمارستان پنچر شد
و مجبورشد همانجا به تعويض لاستيک بپردازد.
هنگامی که سرگرم اين کار بود، ماشين ديگری به سرعت ازروی
مهره های چرخ که در کنار ماشين بودند گذشت و آنها را به درون
جوی آب انداخت و آب مهره ها را برد.
مرد حيران مانده بود که چکار کند. تصميم گرفت که ماشينش را
همانجا رها کند و برای خريد مهره چرخ برود.
در اين حين، يکی از ديوانه ها که از پشت
نرده های حياط تيمارستان نظاره گر اين ماجرا بود، او را صدا زد و گفت:
از ٣ چرخ ديگر ماشين، از هر کدام يک مهره بازکن و اين لاستيک
را با ٣ مهره ببند و برو تا به تعميرگاه برسی.
آن مرد اول توجهی به اين حرف نکرد ولی بعد که با خودش فکر کرد
ديد راست می گويد و بهتر است همين کار را بکند.
پس به راهنمايی او عمل کرد و لاستيک زاپاس را بست.
هنگامی که خواست حرکت کند رو به آن ديوانه کرد و گفت:
خيلی فکر جالب و هوشمندانه ای داشتی! پس چرا توی تيمارستان انداختنت؟
ديوانه لبخندی زد و گفت: من اينجام چون ديوانه ام. ولی احمق که نيستم!!
کتاب: تكرارپذيري حادثه كربلا
نویسنده: مهدي رستم نژاد
چاپ: قم، ياقوت، چاپ اول، 1380، 136 ص.
در اين كتاب نخست با استناد به آياتي از قرآن كريم درباره آزمايش الهي و انواع آن سخن به ميان آمده، سپس طي سه فصل، «ولايت ستيزي» «دين ستيزي» و «تقدس زدايي» به بيان توطئه هاي منافقان در صدر اسلام عليه امام علي عليه السلام و تقدس زدايي از اصل «ولايت» مي پردازد و سير انحراف جامعه را از اسلام اصيل تا رويارويي با امام عليه السلام مورد كنكاش قرار مي دهد. آن گاه با مقايسه...
در برخی از روایات آمده که سکوت و خاموشی از سخن گفتن بهتر است: رسول خدا (ص) فرمود: “نجاه المومن فی حفظ لسانه / نجات مؤمن در حفظ زبان اوست” و در جای دیگری فرمود: “من صمت نجی / آن کس که سکوت کند نجات می یابد.”
شخصی خدمت رسول خدا (ص) رسید و گفت: درباره اسلام و دستورهای آن مطالبی بفرمایید که بدان عمل کنم و نیازی نباشد که از دیگران در این باره بپرسم. پیامبر اکرم (ص) فرمود: بگو به خدا ایمان آورده و در این راه استوار باش. دیگر بار پرسیدم از چه چیز خود را حفظ کنم؟ پیامبر به زبان خود اشاره کرد، یعنی از زبانت بترس و آن را کنترل کن.
خاطره برادر شهید:
شب جمعه بود؛ سیزده ساله بودم؛ درسهایم را مرور کردم؛ دیر وقت بود که علی به خانه آمد وضو گرفت و بدون خوردن شام به اتاقش رفت؛ با ناراحتی به پدر و مادرم گفتم «شما همیشه به من میگویید نماز سر وقت بخوانم، اگر جرأت دارید به علی بگویید، چرا حالا ساعت 11 شب نماز میخواند؟» پدر و مادرم با لبخندی همیشگی اعتراضم را جواب دادند و گفتند «تو هنوز نمیدونی، این وضوی نماز واجب نیست».
من هیچگاه شکوه نمازهای نیمه شب او را درک نکردم.
شهید علی ماهانی یک بار هم نشد حرمت موی سفید ما را بشکند یا بی سوادی ما را به رخمان بکشد. هر وقت وارد اتاق می شدم، نیم خیز هم که شده، از جاش بلند می شد. اگر بیست بار هم می رفتم و می آمدم، بلند می شد. می گفتم: علی جان، مگه من غریبه هستم؟ چرا به خودت زحمت می دی؟ می گفت: « احترام به والدین، دستور خداست».
یک روز که خانه نبودم، از جبهه آمده بود. دیده بود یک مشت لباس نشسته گوشه ی حیاطه، همه را شسته بود و انداخته بود روی بند. وقتی رسیدم، بهش گفتم: الهی بمیرم برات مادر، تو با یک دست، چطوری این همه لباس رو شستی؟ گفت: « اگه دو دست هم نداشتم، باز وجدانم قبول نمی کرد من اینجا باشم و شما، زحمتِ شستنِ لباس ها را بکشی! »
طريقه ختم زيارت عاشورا در چهل روز از زبان حضرت استاد آيت الله حق شناس از استاد فرزانه خود حضرت آيت الله العظمي بروجردي (ره) نقل مي كنند.
1️⃣ ????صد مرتبه تكبير(الله اكبر).
2️⃣ ????لعن و سلام زيارت (اللهم العن اول ظالم … السلام عليک يا اباعبدالله وعلي الارواح التي…) هر کدام يک مرتبه .
3️⃣???? زيارت عاشورا از اول تا ابتداي صد لعن و سلام يک مرتبه (دیگه لعن رو نگو وبلند شو).
4️⃣????دوركعت نماز هديه به حضرت ابا عبدالله(ع)
5️⃣????صد مرتبه تكبير (الله اكبر)
6️⃣????خواندن زيارت عاشورا از اول تا آخر به همراه صدمرتبه لعن وصدمرتبه سلام وسجده
7️⃣????دو رکعت به نيت نماز زيارت عاشورا براي (اين دو رکعت نماز جزء زيارت است ????
✅????اما لازم است که نکات زير در اين اربعين حتما رعايت شود:
1️⃣????در طول خواندن زيارت عاشورا مراقبت از اعمال لازم ميباشد.(ترك محرمات، فعل واجبات) مراقبه یعنی اگه گناهی هم سر زد سریع از خدا معذرت خواهی کنه بیشتر مراقبت کنه ان شالله
2️⃣????حرف نزدن بين زيارت عاشورا (در يك مجلس خوانده شود تا تمام نشده بلند نشويد) تجدید وضو مشکلی نداره
3️⃣????شروع زيارت عاشورا روز چهارشنبه باشد بهتره اگه نشد از هر روزی هم بخوای میتونی .
4️⃣????اداى صحيحِ عبارات زيارت عاشورا.
5️⃣????بجز اهل منزل كسي از خواندن زيارت عاشورا مطلع نگردد.(مخفيانه باشد)
6️⃣????بين طلوع و غروب آفتاب خوانده شود.
7️⃣????چهل روزمستمرخوانده شود وهر روزصدقه براي سلامتي آقا امام زمان (عج) داده شود.
8️⃣????بانوان در ايام خاص، خواندنِ زيارت عاشورا را به شخص ديگرى واگذار نمايند.
من هر زمان این چهله عاشورا رو خودم خوندم و به رفقام خانوادم دادم خوندن فامیل همه حاجت گرفتن مگر درست نخونی کلید یه دندونش هم کلید ساز خوب سمباده نزنه در باز نمیشه یک ساعت طول میکشه با امید بخون. التماس دعا خادم كانال - سيد ابراهيم
از چهارشنبه خوبه شروع بشه غیر چهار شنبه هم مشکلی نداره میتونی به کسی بگی برات چله رو بخونه یا رفقاتی یا پولی هدیه ای بگیر براش بخونه تو ایام خاص بعضی ها نمیتونن نایب بگیرن براشون بخونن خلاصه اولیا خدا نیستیم که اعمالمونم که از سقف خونه و دعا هامون بالا نمیره باید زور بزنیم به خاطر آبروی امام حسین(ع)خدا نظر کنه حاجتمون روا بشه عاقبت به خیر بشیم ان شاءالله
به ایت الله حق شناس ره گفتم حاجت چرا از خدا نخوایم فرمود مگه خدا با امام حسین ع فرق میکنه امام حسین ع به اذن خدا شفا رو تو دستای پزشک قرار میده مریضت شفا پیدا میکنه
ايشان مي فرمودند :
شما چهل روز زيارت عاشورا بخوانيد و در آن چهل روز مراقبت شديد نفس را عهده دار باشيد؛ هر حاجتي که از خدا بخواهيد به شما داده مي شود و اگر از خدا حاجتتان را نگرفتيد، بياييد که من براي شما حاجتتان را از خدا مي گيرم و من ضامن آن هستم اگه درست در خونه امام حسین ع رو بکوبی ان شا الله
مرد فقیری از خدا سوال کرد: چرا من اینقدر فقیر هستم؟
خدا پاسخ داد: چون یاد نگرفته ای که بخشش کنی!
مرد پاسخ داد: من چیزی ندارم که ببخشم…
خدا پاسخ داد: چرا!!!! محدود چیزهایی داری!
یک صورت که میتوانی لبخند بر آن داشته باشی!
یک دهان که می توانی از دیگران تمجید کنی وحرف خوب بزنی!
یک قلب که می توانی بروی دیگران بگشایی!
چشمانی که میتوانی با آنها به دیگران با نیت خوب نگاه کنی!
فقر واقعی فقر روحــــی ست.دل آدم ها خیلی ساده گرم میشود
آهای سرباز، آهای مادر!…
گریه کن، تو حق داری گریه کنی. شاید ماهها و سالهاست که فرزندت را ندیده ای.
فرزند دلبندت را. کودک معصومی که تاب دوری مادر نداشته و حتماً از تو بیشتر، برایت دلتنگی می کرده.
گریه کن سرباز، گریه کن تا سبک شوی…
گریه کن، بخاطر گوهر مادری که از تو ستانده اند، و در عوض تو را مفتخر! کرده اند به این لباسها.
این لباسها که اصلاً به قامت تو سازگار نیست…
گریه کن که تاج زن بودن از سرت افتاده…
گریه کن که هیچ لذتی به پای مادری نمی رسد و تو را محروم کرده اند، ذائقه ات را خراب کرده اند…ا
مناجات نامه شهید احمد مهاجری
خدایا! از آنچه که من فکر میکنم بزرگتری، شاهد باش که من از دنیا و متعلقاتاش چشم پوشیدهام و فقط برای رضای تو و رستگاری قدم در این راه نهادهام و با سپاس و شکر مجدد که این توانایی را به من عطا فرمودهای که بتوانم تمامی غُل و زنجیرهای وابستگی به این دنیا را از وجودم بگسلم و چون طائری مهاجر در آسمان بیمنتهایت به سوي تو پرواز کنم.
نديدم آيينه اي چون لباس خاكي ها
همان قبيله كه بودند غرق پاكي ها
به عشق زنده شدن «عند ربهم» بودن
شده ست حاصل آنها ز سينه چاكي ها
دليل غربتشان اهل خاك بودن ماست
نه بي مزار شدن ها، نه بي پلاكي ها
به آسمان كه رسيدند رو به ما گفتند :
زمين چقدر حقير است آي خاكي ها!
سید محمد جواد شرافت
کلام شهید ابوالفضل منصور
آيا نميبينيد كه به حق عمل نميشود، و ظلم سراسر گيتي را فرا گرفته، و داد مظلوم به گوش نميرسد؟ آيا ميتوانيد در ماديگري و غفازدگي بمانيد؟ اسلام آمد، انقلاب شد، ولي باز شما خوابيد. هان كه بيدار شويد كه وقت، وقت ستيز است، وقت انقلاب است، وقت نبرد است، و وقت گرفتن حق مظلوم از ظالم.